the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۴ بهمن ۲۶, چهارشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

پرواز

» وقتي اقيانوس ها به اندازه ي آسمان پهناور مي شوند، براي رسيدن، چاره اي جز پرواز وجود ندارد

» The journey home, is never too long...
[sarah brightman]


» سال سوم راهنمايي. زنگ ديكته. آقاي معلم عادت داشت دفتر ديكته ها رو بين بچه ها پخش كنه تا خودشون ديكته ي همديگه رو تصحيح كنند و نمره دهند. بعد اسم همه رو به ترتيب از روي دفترش مي خوند تا هر كس نمره ي خودش رو براي ثبت شدن اعلام كنه. من اون روز پانزده و هفتاد و پنج شده بودم. باورم نمي شد! پنج تا غلط؟! بايد فكري مي كردم. اين نمره ي ننگين نبايد وارد دفتر آقا معلم مي شد! نوبت من شد. فكري به سرم زد. معلم اسمم رو خوند. از جام بلند شدم. معلم پرسيد: چند شدي؟! گفتم: اونزده و هفتاد و پنج! معلم به سابقه ي ذهني ش و نمره هاي قبلي من رجوع كرد و در دفترش نوشت: نوزده و هفتاد و پنج. مبصرمون كه دفتر من رو تصحيح كرده بود و كنار معلم ايستاده بود چشم هاش گرد شد! اومد كنار من و پرسيد: چند شدي؟! آهسته در گوشش گفتم: پونزده و هفتاد و پنج، چطور؟!

» I feel like coming home again...
[sarah brightman]


» سال اول دبيرستان. زنگ آخر، زنگ فيزيك. ساعت دو بعد از ظهر، همه خسته. معلممون مسئله مي خوند تا ما بنويسيم و حل كنيم. عادت داشتيم هر موقع معلمي چيزي مي خوند تا بچه ها بنويسند، با سوال هاي بيخودي حرفش رو قطع كنيم تا وقت كلاس گرفته بشه! مثلا وقتي معلممون مي گفت: "سطح شيبداري با زاويه ي چهل و پنج درجه..." يكي از ته كلاس مي گفت: "سطح شيبداري چي؟!" معلممون هم جمله ي خودش رو از اول تكرار مي كرد. اون روز معلممون اين سوال رو مي خوند: "اتومبيلي با سرعت ..." من هم خيلي جدي و با صداي آروم از بغل دستيم پرسيدم: "اتو چي بيلي؟!" بيچاره دوستم انقدر خنديد كه بدون اينكه بتونه دفاعي از خودش بكنه از كلاس بيرون انداخته شد!

» So, come with me, and you will see, the light that shines for eternity...
[chris de burgh]


» خواب ديدم يه تيغ رفته تو دستت. ازم خواستي كمك كنم تا تيغ رو بيرون بكشيم. كمكت كردم اما نشد، هر كاري كرديم بيرون نيومد. ازت خواستم تا يه مدت، گل ها رو فقط بو كني. تو هم به من قول دادي؛ قول دادي تا وقتي كه از اين خواب لعنتي بيدار نشده ام، هيچ گلي رو نوازش نكني.

» Step into my sigh, look inside the light, you will know that I have found you...
[secret garden]


** زبان **

IMO يعني In my opinion. يعني به نظر من
IMHO يعني In my humble opinion. يعني به نظر فروتن من. يعني به نظر اين حقير. يك جور تواضع

۶ نظر:

  1. به نظر فروتن من. يعني به نظر اين حقير-يك جور تواضع- : تو بی نظیری Notice :
    بی نظیر حتی با کم نظیر هم فرق داره
    دلم برات تنگ میشه ، خیلی
    The journey home, is never too long...

    پاسخحذف
  2. Anonymous E ghabli , man boodam

    پاسخحذف
  3. آه ه ه بخاطر بيرون انداخته شدن آن همكلاسي نگون بختت بايد نزد پروردگار طلب بخشش كني وگرنه در طبقه هفتم جهنم سوزانده خواهي شد!!

    پاسخحذف
  4. تا تو از خواب بیدار شی . این تیغ تا قلب من رفته و کارمو ساخته (از طرف تیغ به انگشت رفته ) ا

    پاسخحذف
  5. سلام سكوت محترم
    حال شما چطور است مدتي است خبري از شما نيست. البته مطالب شما به دقت پيگيري مي شود و به معلومات ما اضافه

    پاسخحذف
  6. چرا نظردهی رو بستی ؟ ... دلم تنگ میشه برات ... زیاد
    یادت نره،اگه تونستی دو اسفند یه خبری از خودت به من بده

    i dont like U but i love U ...

    پاسخحذف

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.