the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۸ تیر ۶, شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

وفاداری

فرض کنید یه نفر به حضرت مسیح (ع) وفاداره. وفادار هم معنی‌اش معلومه دیگه. نیاز نیست من توضیح بدم که وفاداری یعنی چی.

“These are the ones that keep following the Lamb no matter where he goes. These were bought from among mankind as firstfruits to God and to the Lamb.” (Revelation 14:1, 4)

من نمی‌دونم این Revelation چیه ولی احتمالن اسم یکی از نسخه‌های انجیله. می‌فرماید وفاداران واقعی کسانی هستند که بدون هیچ چون‌وچرایی از مسیح پیروی می‌کنند. اینجا منظور از Lamb همون حضرت مسیحه.

حالا سوال این‌جاست. یک مسیحی که هم قبل از بعثت پیامبر زندگی کرده و هم بعد از بعثت؛ چطور ممکنه به مسیح وفادار مونده باشه در حالی‌که باید به دین اسلام رو می‌آورده؟

ممکنه بگید کسی که به اسلام رو بیاره هنوز به مسیح هم وفاداره درحالیکه اصلن همچین چیزی نمی‌تونه باشه. چون مسیح می‌گه اگر کسی زد توی این گوش‌ات شما اون طرف صورت‌ات رُ هم ببر جلو که یکی هم بزنه توی اون گوش‌ات. در حالیکه اسلام کاملن با این حرف مخالفه.

یک سوال دیگه این‌که آیا وفاداری به مسیح در حال حاضر هم می‌تونه معنی داشته باشه؟ یعنی کسی می‌تونه توی این دور و زمونه دنباله‌روی بی‌چون و چرای مسیح باشه درحالیکه به فرموده‌ی قرآن هیچ دینی جز اسلام وجود نداره؟

این‌جور که [معلومه] پیروان بی‌چون و چرای حضرت مسیح دقیقن صد و چهل و چهار هزار نفر هستند که همگی در بهشت [جایگاه] مخصوص به خودشون رُ دارند.

این نوشته یک [نقد] بود.

محصولِ ۱۳۸۸ تیر ۴, پنجشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

** زبان امروز **

ممکنه کمی احمقانه به نظر برسه اما من هنوز هم گاهی زبان امروز می‌نویسم.

در واژه‌های ایتالیایی و یا در کلمات انگلیسی که ریشه‌ی ایتالیایی دارند حرف z به‌صورت ts تلفظ می‌شه. مانند:

Pizza -> PITSA
Lazzio -> LATSIO
Schizophernic -> SKITSOFERNIK

البته کلماتی هم هستند که حرف z در اون‌ها به‌صورت ds تلفظ می‌شه مانند:
Azzurro

ممکنه بپرسید ایتالیایی‌ها از کجا می‌فهمند که حرف z رُ باید به‌صورت ts تلفظ کنند یا ds؟

جواب اینه که این چیزها از پدر و مادرشون به‌شون رسیده و درستی و غلطی‌اش زیاد برای‌شون مهم نیست. هر کلمه‌ای رُ هرجور که پدر و مادرشون تا حالا گفته‌اند این‌ها هم حالا همون‌جور می‌گن.

شاید یه روزی برسه که یه بچه‌ی ایتالیایی از خودش بپرسه:

«ببخشید من دارم چی‌کار می‌کنم؟!! چرا دارم به z می‌گم ts؟!!! مگه هر کاری پدر و مادر من کردند من هم باید بکنم؟!!»

این رُ بگه و از کلاس بره بیرون. بدون این‌که از معلم‌اش اجازه بگیره حتا

محصولِ ۱۳۸۸ خرداد ۱۸, دوشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

برخاک

امروز برای دومین بار در یک ماه گذشته به احساس پوچی کامل رسیدم. این احساس در عرض چند ثانیه همه چیزم رُ در بر می‌گیره و هیچ چیز برای من باقی نمی‌گذاره. چیزی که بخوام بایستم و به خاطرش بجنگم. فرار از این احساس خیلی سخته ولی من ازش فرار کردم و فرار خواهم کرد هر چند بار دیگه‌ای هم که اتفاق بیافته. تا روزی که دست‌اش به من برسه و زمینم بزنه.

محصولِ ۱۳۸۸ خرداد ۱۵, جمعه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

جنایت و مکافات

مهدورالدم یعنی کسی که هدر دادن خونش اشکالی نداره. مهدور از هدر دادن گرفته شده و دم هم یعنی خون.

حالا من به شما راهی نشون می‌دم که خیلی راحت و بدون هیچ مجازاتی بتونید آدم بکشید. برای این‌کار به یک ماده‌ی قانونی نیاز داریم تا بتونیم توی دادگاه از خودمون بدون نیاز به هیچ وکیلی دفاع کنیم.

تبصره ۲ ماده ۲۹۵ قانون مجازات اسلامی:
«درصورتی‌كه شخصی كسی را به اعتقاد قصاص یا به اعتقاد مهدورالدم بودن بكشد و این امر بر دادگاه ثابت شود و بعدا معلوم گردد كه مجنی علیه مورد قصاص و یا مهدورالدم نبوده است قتل به منزله خطا شبیه عمد است و اگر ادعای خود را در مورد مهدورالدم بودن مقتول به اثبات برساند قصاص و دیه از او ساقط است»

قانون بالا فکر می‌کنم خیلی واضح و روشن باشه. می‌فرماید اگر شما در ذهن خودتون اعتقاد پیدا کردید که یک نفر ریختن خون‌اش جایزه، می‌تونید درجا اون شخص رُ به قتل برسونید و بعد برید دادگاه. اگر توی دادگاه تونستید ثابت کنید که این شخص مهدورالدم بوده (مثلن می‌تونید استناد کنید که این شخص نماز نمی‌خونده) شما مجازات نمی‌شید. ولی اگر نتونید مهدورالدم بودن رُ ثابت کنید، مرتکب قتل شبه عمد شده‌اید که یا باید دیه‌ی فرد مورد نظر رُ بپردازید و یا اگر توان مالی نداشته باشید دیه از بیت‌المال پرداخت می‌شه. البته حتمن یادتون باشه روز اول که رفتید دادگاه و قاضی ازتون پرسید چرا این شخص رُ کشتی؟ شما فوری باید بگید آقای داور به اعتقاد من این شخص مهدورالدم بود.

البته بعضی از افراد که به این تبصره ایراد گرفته‌اند گفته‌اند این تبصره کاربردهای خاص خود را دارد و همه جا نباید از آن استفاده کرد. مثلن اگر شما در جنگ با دشمن، یک فرد خودی را با تیر بزنید مشمول این تبصره می‌شوید چون اعتقاد داشته‌اید که یک فرد مهدورالدم را کشته‌اید ولی بعدن معلوم می‌شود که شما یک بی‌گناه را کشته‌اید پس مرتکب قتل شبه عمد شده‌اید.

یه نکته‌ی دیگه هم این‌که این تبصره با اصل ۲۶ قانون اساسی ایران در تناقضه:
«حكم به مجازات و اجرای آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد»

محصولِ ۱۳۸۸ خرداد ۷, پنجشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

در جستجوی نگار

عطسه کنان به سوی آسمان می‌روم. در آنجا مردی‌ست که نگاه‌اش به نگاه خدا می‌ماند. من در جست و جوی نگارم در ابرها به نگار زمینیان رسیده‌ام. به هر سو می‌نگرم پیری‌ست با عصایی به سوی‌ام نشانه رفته. عصای‌ام را به سوی‌شان نشانه می‌روم. من جوان و آنان همچنان همان پیرانِ عصا به سوی‌ام نشانه رفته. همه سر بر بالش گذاشته‌اند آنان که خواسته‌اند آرام‌شان را از من با تیری که در مغر نشانده‌ام.
بخوابید ای هزاران سال خوابیدگان. بخوابید ای نامده رفتگان...

محصولِ ۱۳۸۸ خرداد ۶, چهارشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

ناباروری

چه قدر سخته وقتی که تسک منجر رُ باز می‌کنی تا چند تا از پروسه‌هایی که نات ریسپاندینگ هستند رُ از بین ببری، در کمال بهت و ناباوری ببینی همون پروسه‌ای جلوش نوشته شده نات ریسپاندینگ که تو داری باهاش کار می‌کنی...
سرت رُ بر می‌گردونی
دوست نداری ویندوز اشکات رُ ببینه...

محصولِ ۱۳۸۸ خرداد ۴, دوشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

گرسنگی، مرگ، دشویی، زندگی

سلام بر شما

آیا شما می‌دونید رابطه‌ی دستشویی با دشویی، مثل رابطه‌ی گرسنگی با چیه؟

یکی از چیزهایی که باعث می‌شه بیش‌تر انسان‌ها هیچ وقت آرامش نداشته باشند اینه که رسیدن به هدف براشون خیلی مهم‌تر از هدفیه که به‌ش می‌رسند. برای رسیدن به یک چیز تلاش می‌کنند و وقتی به اون چیز می‌رسند خیلی خوشحال می‌شن در حالی که چیزی که به‌ش رسیده‌اند اون‌قدر ارزش نداره که برای باقی‌ی عمر خوشحال نگه‌شون داره. اینه که آدم همه‌ش دنبال اینه که حالا که به یه چیزی رسید باز بره به یه چیز دیگه برسه تا باز هم خوشحال شه.

آیا شما می‌دونید چرا مردم به نگه‌اش دار می‌گن نگرش دار؟

متاسفانه من چند وقته از چیز مهمی اطلاع پیدا کرده‌ام و به همین خاطر خیلی ناراحت و نگران هستم. من فکر می‌کردم مرگ خیلی چیزها رُ عوض می‌کنه. باسه همین به مرگ علاقه داشتم. از زندگی متنفر بودم و به مرگ چی؟ چی داداش؟
اما حالا فهمیده‌ام که مرگ هیچ چیزی رُ به راحتی تغییر نمی‌ده.
آدم برای این‌که بعد از مرگ زندگی راحتی داشته باشه باید هزینه‌ی خیلی خیلی سنگینی بپردازه.
حالا چیزی که من رُ نگران کرده اینه که من تا این لحظه از زندگی‌ام، وقتی خودم رُ با دیگران مقایسه می‌کنم، می‌بینم که هیچ هزینه‌ای نپرداخته‌ام! هیچی!
و این دو تا معنی بیش‌تر نمی‌تونه داشته باشه
۱- من هر چی داشته و نداشته‌ام پرداخته‌ام، و دیگه چیزی برای پرداختن ندارم و این زندگی برای من تنها حکم یه خداحافظی رُ داره
۲- من هنوز اول راه‌ام.

فکر کردن به احتمال دوم اسبابم رُ خورد می‌کنه.

با گشنگی

خیلی قشنگ شد. حالا دیگه باسه من جیک جیک می‌کنی؟ باسه من قرار مدار می‌کنی؟ خیلی قشنگ شد!

جاده

دیشب یه تجربه‌ی تازه داشتم.
چند دقیقه بعد از این‌که خواب‌ام برد از خواب پریدم و دیدم سوار یک ماشین هستم که با سرعت داره تو یه جاده‌ی خاکی حرکت می‌کنه. دقیقن همون‌جوری که یه ماشین روی سنگ‌ریزه‌ها بالا و پایین می‌ره، همون احساس رُ داشتم. البته چون دراز کشیده بودم و بیدار بودم این احساس رُ داشتم که مثلن سوار یک وانت هستم که پشت‌اش دراز کشیده‌ام. احساس حرکت روی سنگ‌ریزه‌های کف جاده به قدری واقعی بود که دست‌ام رو گرفتم به بدنم که ببینم آیا بدنم واقعن داره با ماشین بالا پایین می‌ره یا نه. اما حرکتی در کار نبود. فقط نبض‌ام کمی تندتر می‌زد انگار.
من هم قاتی کردما. به جای این‌که وقتی می‌خوابم خواب ببینم وقتی از خواب بیدار می‌شم خواب می‌بینم!

محصولِ ۱۳۸۸ خرداد ۳, یکشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

زندگی، انسان، حیوان

چند روز پیش یکی از دوستان‌ام گفت هدف‌اش از زندگی این است:

روزی برسد که از خواب برخیزد و با اختیار خود، از میان مرگ و زندگی، زندگی را برگزیند

و بعد گفت که برای رسیدن به این هدف‌، باید نخست برای دو پرسش زیر پاسخ مناسبی پیدا کند:

۱- انسان و حیوان چه فرقی با هم دارند؟
۲- آیا زندگی ادامه دارد یا نه؟

خب من برای این دوست آرزوی موفقیت در رسیدن به پاسخ سوال‌های‌شان را می‌کنم.

و در ضمن کار ایشان را هم کمی راحت می‌کنم و پاسخ پرسش اول را که به نظر واضح می‌رسد بیان می‌کنم:

فرق آشکار انسان و حیوان در این است که هیچ حیوانی هر چه‌قدر هم که تلاش کند نمی‌تواند به اندازه‌ی یک انسان پست شود.

محصولِ ۱۳۸۸ اردیبهشت ۳۱, پنجشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

زندگی

تا حالا دیده‌اید وقتی وانمود می‌کنیم که می‌خواهیم محکم با دست بزنیم توی سر یک نفر چه جوری می‌شه؟ سرش رُ می‌ده عقب، چشم‌هاش رُ کمی می‌بنده و دست‌اش رُ برای دفاع از خودش می‌گیره جلو.

ما هم از وقتی به دنیا اومدیم این ترس برامون وجود داشته. فقط یه کمی بیش‌تر طول کشیده. با این حال امیدواریم که یه روز این ترس تموم بشه

مطلب ویژه

فالون دافا

«فالون دافا»، به «فالون گونگ» نیز معروف است. روشی معنوی است که بخشی از زندگی میلیون‌ها نفر در سراسر جهان شده است. ریشه در مدرسه بودا دارد. ا...

counter.dev

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

Powered By Blogger

Google Reader

Add to Google
با پشتیبانی Blogger.