the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۰, سه‌شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

آرزوهای بزرگ

من یه لیستِ بلند بالا از آرزوهایی دارم که قراره یه روز به‌شون برسم. خیلی‌هاشون رُ یادم نیست چی هستند ولی همین‌که در لحظه به لیست اضافه کرده‌ام‌شون خیال‌ام راحته چون با این‌که فراموش شده‌اند اما یه جایی تهِ ذهن‌ام ثبت شده‌اند. آرزویی که [این‌جا] نوشته بودم هم یکی از همین آرزوهاست.

حالا یکی از دوستان چند روز پیش عکس زیر رُ برام فرستاده بود که حضور در این عکس هم برای من به به لیست آرزوها اضافه شد.

Marilyn Monroe

ممکنه بپرسید چه‌طور ممکنه آدم در عکسی که سال‌ها پیش گرفته شده حضور پیدا کنه؟
سوال خوبیه!
چند روز پیش من جایی مطلبی خوندم که فکر می‌کنم اگر اون رُ با شما در میون بگذارم به شما هم کمک می‌کنه که درکِ به‌تری از زمان داشته باشید. این مطلب داستانیه در مورد موجوداتی خیالی که در سیاره‌ی «ترال‌فامادور» زندگی می‌کنند و این توانایی رُ دارند که برعکسِ انسان‌ها که همه‌چیز رُ سه‌بعدی می‌بینند، چهار بعدی ببینند. بعد چهارم همون زمانه. یک نفر از اهالی ترال‌فامادور وقتی به یک مُرده نگاه می‌کنه گریه نمی‌کنه، چون درسته که اون شخص در یک لحظه مُرده به نظر می‌رسه، ولی در هزاران لحظه‌ی دیگه زنده‌ست و سالم و سرحال داره به زندگی‌اش ادامه می‌ده

‘The most im­por­tant thing I learned on Tralfamadore was that when a per­son dies he on­ly ap­pears to die. He is still very much alive in the past, so it is very sil­ly for peo­ple to cry at his fu­ner­al. All mo­ments, past, present and fu­ture, al­ways have ex­ist­ed, al­ways will ex­ist. The Tralfamado­ri­ans can look at all the dif­fer­ent mo­ments just that way we can look at a stretch of the Rocky Moun­tains, for in­stance. They can see how per­ma­nent all the mo­ments are, and they can look at any mo­ment that in­ter­ests them. It is just an il­lu­sion we have here on Earth that one mo­ment fol­lows an­oth­er one, like beads on a string, and that once a mo­ment is gone it is gone for­ev­er.
‘When a Tralfamado­ri­an sees a corpse, all he thinks is that the dead per­son is in a bad con­di­tion in that par­tic­ular mo­ment, but that the same per­son is just fine in plen­ty of oth­er mo­ments. Now, when I my­self hear that some­body is dead, I sim­ply shrug and say what the Tralfamado­ri­ans say about dead peo­ple, which is “so it goes.”‘
- Slaughterhouse Five

و من می‌دونم روزی که بر زمان و مکان تسلط پیدا کنم به همه‌ی آرزوهام می‌رسم. می‌دونم که می‌تونم یکی از رهگذرهایی باشم که توی این عکس حضور دارند و به مریلین نگاه می‌کنند...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.