خرهای ناگهان
همه ساکت بودند ناگهان خری گفت...
...
ساعت چنده؟
...
تو خری
من خر نیستم. من به تدریج گفتم.
نه خیر ناگهان گفتی. شاهعلیبیگی هم شاهده. مگه نه؟
شاهعلیبیگی سرش تو کارِ خودشه
شاهعلیبیگی با توام! مگه نه؟
شاهعلیبیگی: چی مگه نه؟
ولش کن بابا، قیافشو نمیبینی؟ این شبا نمیخوابه. اذیتاش کنی اذیتات میکنهها. آدمِ ناراحتیه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
خیلی ممنون که میخوای یه چیزی بگی، حتا اگر میخوای فحش هم بدی خیلی ممنون