the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

برف

من کوچک‌ترین اعتقادی به اختیار ندارم. شاید اگر حکم چیزِ دیگه‌ای بود، الان داشتم روی زمین کشیده می‌شدم؛ یا یه گلوله‌ی سفیدِ برفی رفته بود توی لباس‌ام. روی زمین دراز کشیده بودم و یخ زده بود ستونِ فقرات‌ام از سرما. اما برام مهم نبود. دل‌ام نمی‌خواست حکم تغییر کنه. دَهَن‌ام رُ باز می‌کردم و می‌ذاشتم توش برف بشینه. می‌گرفتم همون‌جا می‌خوابیدم. خواب می‌دیدم قاضی برکنار شده به‌خاطر حکمی که صادر کرده. اما دیگه تغییر حکمی در کار نبود
من زودتر از فردا تعطیل شده بودم
همه چیز همون‌جور باقی می‌موند

۱ نظر:

  1. " من زودتر از فردا تعطیل شده بودم" عالــــی

    پاسخحذف

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.