کبریت سوخته
۱- یک پسرعمو دارم که تقریبن چهارده سالشه. چند روز پیش بنا به دلایلی رفته بودم رو مخاش که از دو چیز باید دوری کنی: مال و فرزند؛ و همهش توی گوشاش میخوندم که راه دوری از فرزند هم خیلی ساده است: ازدواج نکردن! از صبح کله سحر تا بعد از ظهر انقدر این جملات رو براش تکرار کرده بودم که همهش رو از حفظ شده بود و به هرکی میرسید قشنگ براش تعریف میکرد که راه دوری از فزرند چیه.
۲- یکی از شبکههای تلویزیون (فکر میکنم کانال سه) هر شب چند خط از مطالب یکی از کتابهای مطهری رو در حد یکی دو دقیقه پخش میکنه. اون شب که این چیزها رو توی گوش پسر عموم خونده بودم به طور اتفاقی این برنامه رو از تلویزیون دیدم. چیزی که خیلی باعث تعجبام شد دو سه جملهی اولی بود که از زبان استاد مطهری با مضمون زیر بیان شد:
«راه دوری کردن از مال و فرزند سرکوب غرایز و علایق فطری انسان نیست! بلکه...»
۳- [قبلن] هم در یک پست مفصل به این دسته از اتفاقات اشاره کرده بودم و میدونم که برای همهی شما هم خیلی اتفاق میافته.
۴- چیزی که مسلمه اینه که همزمانی این دسته از موضوعات کاملن اتفاقیه. اما من فکر میکنم وقتی چیزی که احتمال اتفاق افتادناش خیلی کمه خیلی زیاد رخ میده، باید به دنبال چیزی بود که به این اتفاقها سمت و سو میده. مثلن فرض کنید که دو میلیون چوب کبریت داریم که دو تا از اونها سوخته هستند. تمام اونها رو با هم مخلوط میکنیم و از یک هواپیما به زمین میریزیم. اگر یک بار دو تا چوب کبریت سوخته کنار هم روی زمین افتادند میتونیم فرض کنیم که این فقط یک اتفاق بوده. اما وقتی تعداد دفعاتی که این دو چوب کبریت سوخته کنار هم روی زمین میافتند زیاد بشه دیگه نمیشه همه چیز رو به یک اتفاق ساده ربط داد.
۵- به نظر میرسه روابط ناشناخته و پیچیدهی زیادی در این دنیا وجود داره که ذهن بشر از درک اونها عاجزه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
خیلی ممنون که میخوای یه چیزی بگی، حتا اگر میخوای فحش هم بدی خیلی ممنون