the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۵ بهمن ۱۴, شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

افسانه‌ي جاني دالر

يادش به خير. بچه كه بوديم تنها سرگرمي‌مان گوش دادن به برنامه‌هاي راديو بود و بس. از جاني دالر گرفته تا داستان شب و زير آسمان كبود. هميشه هم چند نفر از همسايه‌ها بودند كه عادت داشتيم به وجودشان و مهمان‌هايي كه گاه به همراه داشتند. مي‌دانستيم كه وقتي پاي راديو در ميان باشد آن‌ها هم هستند. اوايل براي ورود اجازه مي‌گرفتند امابعدها، پدرم در را باز مي‌گذاشت تا خودشان وارد شوند. راديو بر روي طاقچه‌اي بود كه من و خواهرم هميشه آويزان‌اش بوديم؛ چنان به پيچ و مهره‌هايش زل مي‌زديم كه انگار قرار بود چيزي از آن بيرون بيايد. وقتي هم كه تمام مي‌شد آن‌قدر خسته بوديم كه همان‌جا روي زمين به خواب مي‌رفتيم.

+ اعانه‌ي ملي، گل‌هاي رنگارنگ، حميرا، دلكش، گلپا، مريخي محبوب من، افسونگر، مراد برقي، پيشتازان، غريبه، خانه‌ي قمر خانم، تلخ و شيرين، دايي جان ناپلون، توسن، بارتا، آيرون سايد، سرزمين عجايب،...

:)

۱ نظر:

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.