تراوشات ذهني
از فاميلي نسبتن دور يك كتاب پيش من مونده. بايد براش بفرستم. قبل از فرستادن كتاب يك نگاهي بهش انداختم. خواستم تمام كتاب رو بخونم. اسمش بود "سفر يك روح". ترجمه بود. احساس كردم مطالب كتاب يك مقدار مشكلدار هستند. مثلا نوشته بود كه روح انسان بعد از مرگ تنها ميتونه چيزهايي رو تجربه كنه كه براش قابل تصور باشه و تنها چيزهايي براي يك روح قابل تصور هستند كه قبل از مرگ در زندگي تجربه شده باشند. مثلا روح شما بعد از مرگ تنها در صورتي ميتونه از خوردن يك سيب لذت ببره كه بتونه مزهي اون رو تصور كنه و تنها در صورتي ميتونيد مزهي سيب رو تصور كنيد كه قبلا در زندگيتون سيب خورده باشيد!
اين كتاب بيشتر شبيه تراوشات يك ذهن مريض بود تا تجربيات واقعي يك روح. خوندنش من رو ياد كتابي انداخت كه يكي از اين آخوندها نوشته بود. فكر كنم اسمش "سياحت غرب" بود. سياحت غرب هم چيزي جز ساختههاي يك ذهن مريض نبود.
اين آدمها همه چيز رو خراب ميكنند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
خیلی ممنون که میخوای یه چیزی بگی، حتا اگر میخوای فحش هم بدی خیلی ممنون