سكوت
يه توضيح كوچيك در مورد ارتحال ملكوتي و بعد شايد چند تا مطلب كوچولو و بعد هم به هزار و يك دليلْ سكوت و سكوت و سكوت ...
صبح داشتم صبحانه ميخوردم كه مادرم گفت امروز به مناسبت 14 و 15 خرداد سبزي پلو با ماهي داريم! من هم با خودم گفتم اي ول يه داستان جديد! البته اين رو توي دلم گفتم كه يك وقت مامانم فكر نكنه كه سكوت من شكسته شده! بعدش ياد يك پوستر ارتحال امام افتادم كه در يك ايستگاه اتوبوس نصب شده بود و رويش عكس امام بود و زير عكس نوشته بود "دلبر برفت و دلشدگان را خبر نكرد". با خودم گفتم بد نيست اين رو هم بالاي سردر خونه نصب كنيم. بعد ياد عكس يك پيرزن افتادم كه گريه ميكرد. با خودم فكر كردم چه خوبه يك نفر براي اين پيرزن ذكر مصيبت خونده باشه. براي همين يك وقت فكر نكنيد كه من مداح اهل بيت هستم :) اون گاو و گوسفندها هم كه واقعا نميدونم چطوري وارد داستان شدند
- اوشو ميگه: ذهن بحث ميكند و نتيجه نميگيرد، در حاليكه دل سكوت ميكند و به نتيجه ميرسد. ذهن پرهياهوست، اما هياهويي بيهوده؛ در مقابل، دل خاموش است و خاموشيش فرد را به سرمنزل مقصود ميرساند.
- فكر ميكني اگر اوشو يك دست و يك پاش لمس بود و براي دو قدم جابجا شدن مجبور بود دستش رو به هزار جا بگيره، باز هم از اين حرفها ميزد؟ :(