مرگ
- سلام، خوبي؟
- سلام، ممنونم، تو چطوري؟
- من هم ممنونم
- خوانندهي جديد چيزي پيدا نكردهاي؟
- چرا
يه توپش رو
اسمش اينه گمونم
كريس دي برگ :)
- مرگ!
(4) گمان ميبرم بايد ليوان قنداب را برداشته و جرعهاي از آن نوشيده باشد. چندان حساس نيستم به نوشيدن يا ننوشيدن او. پيش از اين، اگر لازم بود خودم قنداب مينوشانيدمش و اكنون احساسام ميگفت كه ديگر به من محرم نيست و نميتوانم يك دست بگيرم پس سرش و ليوان آب يا قنداب را به لبهايش بگذارم با نفس بياختيار بند آمده، همنفس با او تا يك نفس عميق بكشد.