the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۵ خرداد ۱۵, دوشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

ارتحال ملكوتي

امروز به مناسبت سالروز ارتحال ملكوتي امام در خانه‌ي ما مراسمي برپا بود. تمام پيرمردها و پيرزن‌هاي محل جمع بودند و در خصوص ويژگي‌هاي اخلاقي امام، هر يك خاطره‌اي بيان مي‌كردند. بر سردر خانه‌مان به سفارش مادرم پارچه‌ي سياهي نصب كرده بوديم كه رويش نوشته بود "دلبر برفت و دلشدگان را خبر نكرد". هم او نذر كرده كه هر سال در اين روز آش رشته‌اي دهد و گاهي هم سبزي پلويي با ماهي و البته هميشه همراه با حلوا كه بدون آن معنا ندارد. جوان‌ترها هم بر سر زمين نرفته بودند تا بيشتر آشنا شوند با انديشه‌ها و خصوصيات امام‌شان از زبان پيرهاي اكنون و جوان‌ترهاي آن زمان كه خوب به خاطر داشتند همه چيز را. مادر با اينكه مي‌دانست تا به ‌حال نخوانده‌ام اصرار مي‌داشت ذكر مصيبتي برايش بخوانم تا بگريد و ‌خواندم و اتفاقا ‌گريست. حاج مرتضي هم كه آمده بود و ذكر خاطره‌اي مي‌كرد از شب قبل كه گاو كربلايي حسن حمله كرده بود به گوسفندانش و دريده بود نيمي از آنان را و حالا به چه كنم افتاده كه توان پرداخت خسارت هيچكدام از زبان بسته‌ها را ندارد و بس ناراحت از اينكه شايد مجبور شود نيمي از محصول امسالش را به غرامت بپردازد.
مجلس كه خاتمه مي‌يابد پارچه نبشه را با ذكر يك صلوات پايين مي‌آوريم تا سال بعد و مجلسي ديگر.

۲ نظر:

  1. سلام خوبي؟
    مطلب قشنگي بود‏، ...
    راستش خواستم يه سري چيزها بنويسم اما با شناختي كه تو اين حدود يكسال بدست آوردم‏، ديدم براي آدمي مثل تو اصلا احتياجي به نوشتن من نداره.
    متاسفانه خيلي ها هنوز دوست دارن امام را با قالب هاي ذهني خودشان ارزيابي و بر آن اساس قضاوت كنند.

    پاسخحذف
  2. سلام
    این بار فارسی می نویسم:)
    در جواب حمید باید بگویم بحث دوست داشتن نیست
    هر کس لا جرم با قالب ذهنی خودش
    می بیند مگر انگشت شماری که ذهن های بی قالب دارند.

    حاج مرتضي هم كه آمده بود و ذكر خاطره‌اي مي‌كرد از شب قبل كه گاو كربلايي حسن حمله كرده بود به گوسفندانش و دريده بود نيمي از آنان را و حالا به چه كنم افتاده كه توان پرداخت خسارت هيچكدام از زبان بسته‌ها را ندارد و بس ناراحت از اينكه شايد مجبور شود نيمي از محصول امسالش را به غرامت بپردازد
    ربط این تیکه رو با کل خاطره نفهمیدم اصلا و ابدا
    در پناه حق.

    پاسخحذف

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.