the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۷ تیر ۲, یکشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

پرسش شاگرد از استاد

امروز یکی از شاگردان‌ام از من سوالی پرسید که من پاسخ آن را نمی‌دانستم. اما به او گفتم کمی بردبار باش. من در میان خوانندگان وبلاگ‌ام دوستان بسیار دانایی دارم که حتمن پاسخ تو را می‌دانند. سوالی که شاگرد از استاد پرسید این بود:

پیامبر اسلام قبل از چهل سالگی دین داشت یا نه؟ اگر داشت چه دینی داشت؟ مسیحی بود یا نه؟ اگر نبود چرا نبود و اگر بود چرا به‌جای کلیسا به غار می‌رفت؟

اولین پاسخی که به ذهن‌ام رسید این بود که حضرت محمد (ص) دین مسیحیت را به‌علت تحریفی که در آن صورت گرفته بود منطبق با خواسته‌های عقلانی خود نمی‌دید و برای همین آن‌را نپذیرفته بود و به‌دنبال دین به‌تری می‌گشت. اما باز هم باید کتاب‌های بیش‌تری بخوانم، شاید جواب مناسب‌تری برای شاگرد بیابم.

محصولِ ۱۳۸۷ خرداد ۲۹, چهارشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

فردها

قرار شد از فردا فقط روزای زوج برم
اِ، چه خوب! فردا هم می‌ری؟
فردا هم می‌رم
یعنی هم زوجا می‌ری هم فردا؟
نه دیگه، فقط فردا می‌رم، بعدش دیگه فقط زوجا می‌رم
خودت خواستی فردا هم بری؟
نه، من می‌خواستم زوجا برم، ولی فردا هم می‌رم
پس فردا چی؟ پس فردا هم می‌ری؟
پس فردا که جمعه‌س! جمعه‌ها نمی‌رم

محصولِ ۱۳۸۷ خرداد ۲۷, دوشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

زبان اندیشیدن

همیشه با خودم فکر می‌کنم
آدمی که بیست سال در یک کشور بیگانه زندگی کرده
شب‌ها
قبل از این‌که به‌خواب بره
به چه زبونی با خودش فکر می‌کنه؟
فارسی؟ یا، انگلیسی؟

محصولِ ۱۳۸۷ خرداد ۲۶, یکشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

از گردن به بالا

یکی از همسایه‌های ما از گردن به بالا فلج شده. بی‌چاره. الان چند وقته کاری جز پیاده‌روی نداره. بعدازظهرها بابا مامان‌اش دست‌اش رُ می‌گیرن می‌برن پارک. خیلی خوش‌ام می‌آد از این جور پدر مادرها. برعکس بعضی از پدر مادرهای دیگه که تا بچه‌شون از گردن به بالا فلج می‌شه دیگه انگار نه انگار که هیچ‌وقت بچه‌ای داشته‌اند! یا می‌دن‌اش به یتیم‌خونه، یا می‌دن‌اش پرورش‌گاه. نه خدا از این کار خوش‌اش می‌آد، نه اون بچه‌هه. ولی آفرین به پدر و مادر مرجان. با این‌که از گردن به بالا فلج شده هر روز می‌برن‌اش پارک. دست و پای مرجان الان خوب کار می‌کنه و می‌تونه با همه دست بده. ولی یکی از پاهاش لمس شده و وقتی می‌ره پارک روی زمین کشیده می‌شه. برای همین دور اون پایی که روی زمین کشیده می‌شه پارچه می‌پیچن که زخمی نشه. بعضی وقت‌ها می‌رم خونه‌شون کمک، ولی طاقت نمی‌آرم. اگه بدونید چه‌جوری به‌ش غذا می‌دن. خودش که نمی‌تونه غذاش رُ قورت بده. اول می‌خوابونن‌اش زمین، بعد با یه سُرنگ از گوشه‌ی دهن‌اش چیزای آبکی می‌دن به‌ش. خلاصه از ما گفتن بود قدر سلامتی خودتون رُ بدونید تا به‌حال و روز مرجان نیافتادید. راستی اگه دست خودتون باشه، دوست دارید مثل مرجان از گردن به بالا فلج شین یا از گردن به پایین؟ به نظر من که از گردن به بالا خیلی راحت‌تره. چون حداقل‌اش اینه که برای انجام خیلی از کارهایی که به فکر کردن نیاز نداره نیاز نیست از دیگران کمک بگیریم.

محصولِ ۱۳۸۷ خرداد ۲۵, شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

** زبان امروز **

subside یعنی فروکش کردن، پایین آمدن

When the floods subsided, the streets were littered with bodies.

هنگامی که سیل فروکش کرد، خیابان‌ها انباشته از جسد شده بود.

subsidy (سابسیدی) هم همان «سوبسید» (یارانه) است.

subside و subsidy شبیه هم هستند ولی ریشه‌شان یکی نیست و ربط خاصی به هم ندارند.

محصولِ ۱۳۸۷ خرداد ۲۳, پنجشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

ساقی سیم ساق من

یک بیت شعر از حافظ دیدم که خیلی قشنگ بود. ولی چون معنی‌اش را احتمالن نمی‌دانید آن‌را برای‌تان توضیح می‌دهم. اگر بگویم حافظ برای سرودن این بیت دو روز در اندیشه‌ فرو رفته است سخنی به گزاف نگفته‌ام:

ساقی سیم ساق من گر همه درد می‌دهد
کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی‌کند

سیم یعنی نقره. سیم ساق (sim saagh) اضافه‌ی تشبیهی است. ساق پا به نقره تشبیه شده است. ساق سیمین یعنی ساق ظریف و زیبا. حضرت حافظ جاهای دیگر هم از صفت سیمین برای ساق پای ساقی استفاده کرده‌اند:

رشته‌ی تسبیح اگر بگسست معذورم بدار
دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود

در بیت بالا حضرت می‌فرمایند مرا ببخش اگر تسبیح‌ام پاره شد. زیرا دست‌ام در دامن ساقی بود.

حالا ببینیم دُرد (dord) یعنی چه. حتمن نمی‌دانید شراب چیست. به تفاله‌ای که ته شیشه‌ی شراب جمع می‌شود دُرد می‌گویند. اگر آب‌لیمو یا آب‌غوره را هم دیده باشید ته شیشه‌شان دُرد جمع می‌شود. البته همه‌مان خوب می‌دانیم که حافظ شراب نمی‌خورده است و «می» یک جور شراب معنوی است و «دُرد» هم تفاله‌ای است که ته این شراب معنوی جمع می‌شده است. پس شراب دُرد دارد و هرچه هم دُردش کم‌تر باشد به‌تر است.

حتمن تا به‌حال «جام می» دیده‌اید. «جام می» شبیه گیلاس است. دهانه‌ی بزرگی دارد و بدنه‌اش باریک است. یعنی می‌توان گفت «جام می» همه‌اش دهانه است. برعکس کوزه، که دهانه‌ی بسیار کوچکی دارد و بیش‌ترش را بدنه‌اش تشکیل داده است.

حافظ می‌گوید اگر شرابی که ساقی زیبای من می‌دهد، همه‌اش هم دُرد باشد، باز هم همه حاضر هستند تمام تن خود را مانند دهان «جام می» کنند و با تمام وجود پذیرای این شراب باشند.

متن کامل شعر را [این‌جا] بخوانید.

حالا که سخن از ساقی و عشق و عاشقی به میان آمد، از شما می‌خواهم [این نوشته] را بخوانید. یکی از زیباترین نوشته‌هایی است که تا به‌حال درباره‌ی عشق خوانده‌ام. به زیبایی همان‌هایی است که نادر ابراهیمی می‌نوشت.

محصولِ ۱۳۸۷ خرداد ۱۸, شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

دروغ‌گو، دشمن خداست

مگه خودت نگفته بودی که تو دشمن دشمن خدایی؟ پس چرا به همه می‌گی که دشمن خدایی؟ مگه خودت نگفتی که دروغ‌گو دشمن خداست؟ نگفتی؟!
نکنه دروغ گفتی به‌م :(
نکنه دروغ‌گو دشمن خدا نیست، نکنه اصلن تو هم دشمن دشمن خدا نیستی! یعنی همه‌ش دروغ بود؟

محصولِ ۱۳۸۷ خرداد ۱۴, سه‌شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

** زبان امروز **

وقتی به‌صورت خودمانی می‌خواهیم بگوییم چیزی به‌راحتی در دسترس‌مان است

Everything is within reach
OR
All I need are within an arm's length

یعنی چیزهایی که به‌شون احتیاج دارم به‌راحتی یک دست دراز کردم در اختیار من هستند

پ

یک چیزی جالبی که در مورد حرف پ وجود داره اینه که این حرف تقریبن همیشه در اول کلمه‌های فارسی اومده:

پنیر، پیاز، پنبه، پژواک، پرنده، پرونده، پا، پیدا، پرواز، پیوند، پشگل، پشم، پدر، پیر، پسر، پر، پور، پیام، پس، پژمرده، پیش، پفک، پند،...

شما چند تا واژه‌ی فارسی می‌شناسید که حرف پ اول‌اش نباشه؟ من زیاد نمی‌شناسم:

سپر، سپاه، اسپند، سپید، توپ، چاپ ؟؟؟ دیگه چی؟

بابا جان

چیزهایی که الان می‌خوام بگم در جهت رد یا پذیرفتن چیزی نیست. فقط بیان کردن چیزهاییه که شاید بد نباشه مطرح بشن.

اول این‌که امروز یک نفر یه جایی در مورد قیامت صحبت کرد. گفت اگر کسی با دلایل کاملن واضح و روشن به من ثابت کنه که چیزی به‌نام قیامت وجود داره، کوچک‌ترین تغییری در روش زندگی من به‌وجود نمی‌آد. با خودم فکر کردم چنین شخصی که تمام خوب و بدها رُ با معیار عقل خودش برای خودش تعریف کرده و فقط بر اساس اون‌ها رفتار می‌کنه، اگر دین به‌ش عرضه بشه، چی‌کار باید بکنه؟ چیزی که مسلمه اینه که دین روش زندگی کردنه، و چیزهایی که دین می‌گه یا با عقل این آدم جور در می‌آد یا در نمی‌آد.

و اما یک نکته هم در مورد نماز بیان می‌نمایم خوب گوش نمایید. چند تا پرسش در مورد نماز مطرحه. نخست این‌که نماز هدفه یا وسیله؟ فکر نمی‌کنم هیچ آدم عاقلی به نماز به چشم یک هدف نگاه کنه (تعریف آدم عاقل: آدمی که به‌چشم یک هدف به نماز نگاه نکنه). پس نماز وسیله است. وسیله‌ی رسیدن به یک هدف. حالا باید دید این هدف چیه، و آیا راه‌های دیگه‌ای هم برای رسیدن به این هدف وجود داره یا نماز تنها راه رسیدن به این هدفه؟ ممکنه جواب این باشه که راه‌های دیگه‌ای هم وجود داره ولی نماز به‌ترین راهه. حالا باید پرسید که به‌ترین راه یعنی چی؟ کی باید تشخیص بده که به‌ترین راه از بین چند تا راه چیه؟ فرض کنید همه‌ی ما بر این باشیم که نماز وسیله‌ی نزدیک شدن به‌خداست. حالا فرض کنید یک نفر می‌گه که من دو تا راه رُ امتحان کردم، دیروز نماز خوندم، امروز هم رفتم یه چاله‌ی دو متری توی حیاط خونه‌مون کندم و احساس کردم که کندن چاله‌ی دو متری من رُ بیش‌تر به خدا نزدیک کرد تا نماز خوندن.
حالا چند تا سوال دیگه مطرح می‌شه. اول این‌که اگر خودمون احساس کنیم که کندن یک چاله‌ی دو متری ما رُ بیش‌تر به خدا نزدیک می‌کنه، یعنی کندن چاله‌ی دو متری به‌تر از نماز خوندنه؟
ممکنه یک نفر از دیدگاه دکتر و مریض به این قضیه نگاه کنه و بگه ممکنه تو فکر کنی که کندن چاله‌ی دو متری بیش‌تر به خدا نزدیک‌ات می‌کنه، ولی به دلایلی که من می‌دونم و تو نمی‌دونی و دلیلی هم نداره بدونی، نماز خوندن بیش‌تر از کندن چاله‌ی دومتری تو رُ به‌خدا نزدیک می‌کنه حتا اگر تو چنین احساسی نداشته باشی.
حالا این‌جا این پاسخ مطرح می‌شه که باشه قبول، من نمی‌فهمم، ولی پروانه‌ی پزشکی‌ات رُ هم به‌م نشون بده لطفن. و چند تا از مریض‌هایی که تا حالا خوب کردی
یه وقتی هم هست که شغل یه نفر اصلن چاه کنیه. این شخص چهل ساله که هم چاه‌های دومتری می‌کنه، هم نماز می‌خونه. و احساس‌اش هم اینه که در این چهل سال همیشه از کندن چاه‌های دو متری احساس به‌تری داشته. حالا اگر آقای پزشک باز به این شخص بگه نه، فکر می‌کنی، یعنی چی. هی چاه کن می‌گه بابا جان

یه نفر رُ می‌شناسم که می‌گه آدم اگر دین نداشته باشه، پس تکلیف زندگی بعد از مرگ چی می‌شه؟!

همین دیگه

مطلب ویژه

فالون دافا

«فالون دافا»، به «فالون گونگ» نیز معروف است. روشی معنوی است که بخشی از زندگی میلیون‌ها نفر در سراسر جهان شده است. ریشه در مدرسه بودا دارد. ا...

counter.dev

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

Powered By Blogger

Google Reader

Add to Google
با پشتیبانی Blogger.