تفسیرِ یک پیرِمرد
امروز یه پیرمردِ هفتاد هشتاد ساله با کت و شلوار از کنارم رد شد با یه آهنگِ خارجکی که داشت از توی جیباش با صدای بلند پخش میشد. اول فکر کردم پیرمرده اهلِ دله و داره آهنگ گوش میده برای خودش. ولی آهنگی که گوش میداد به سن و سالاش نمیخورد. بعد فکر کردم شاید موبایلاش داره زنگ میزنه. اما چرا جواب نمیداد؟ حتا دستاش توی جیباش هم نبود که بخواد دنبالِ گوشیاش بگرده و جواب بده. پس فکر کردم شاید موبایلاش داره زنگ میزنه و نمیشنوه بنده خدا. شاید هم میشنوه ولی حوصله نداره جواب بده. شاید هم حوصله داره جواب بده ولی نا نداره دستاش رُ بکنه توی جیباش و گوشی رُ در بیاره. شاید هم دستورِ پاسخ دادن به گوشی از طرفِ مغزش صادر شده ولی هنوز به دستهاش نرسیده.
بعد فکر کردم که نه! شاید یه نفر براش داره میس کال میاندازه! یعنی مثلن به پسرش گفته هر موقع رسیدی خونه یه میس برام بنداز. و الان پسرش داره یه میس میاندازه براش! فقط میساش یه کم طولانی شده. شاید هم قرار بوده این پیرمرده هر موقع رسید خونه برای پسرش یه میس بندازه. و از اینکه الان پسرش براش داره میس میاندازه تعجب کرده.
شاید هم این آهنگی که داره پخش میشه زنگِ اس ام اس باشه. و پیرمرد میدونه اس ام اس تبلیغاتیه و نگاهی بهش نمیاندازه.
شاید هم این پیرمرده زنگ زده به یه نفر و گذاشته روی بلندگو، و این آهنگی هم که الان داره پخش میشه آهنگِ پیشوازه اون طرفِ مقابله که گوشیاش رُ جواب نمیده.
شاید هم اخیرن پیرمرد صداهایی میشنیده که وقتی برای دیگران تعریف میکرده بقیه قاه قاه میخندیدهاند و مسخرهاش میکردهاند و به او میگفتند خیالاتی شدهای مرد این صداها را فقط تو میشنوی! و پیرمردِ پیچاره هم حالا که گوشیاش داره زنگ میزنه فکر میکنه باز هم خیالاتی شده!
شاید هم من خیالاتی شدهام؟ شاید من دارم صداهایی میشنوم که اگر برای بقیه تعریف کنم مسخرهام میکنند؟ آخه اون پیرمردِ بدبخت چرا باید یه گوشی با یه همچین زنگی توی جیباش باشه؟
" فقط میساش یه کم طولانی شده"
پاسخحذف