the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۰ شهریور ۱۴, دوشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

در اندیشیدن

دکارت، فیلسوف فرانسوی عقیده داشت هیچ چیزی رُ نباید پذیرفت مگر این‌که وجودش اثبات بشه. به همین دلیل بود که از نظر دکارت حیوانات درد نمی‌کشیدند و آه و ناله‌ی اون‌ها با تیک‌تیک ساعت فرقی نداشت. دکارت به وجود خودش هم شک داشت. اما می‌گفت اندیشدن، دلیل وجود انسان و مهم‌ترین سرمایه‌ی اوست. جمله‌ی معروف «من فکر می‌کنم، پس هستم» هم از همین‌جا شکل گرفته.
اما حرفی که دکارت زد چیز تازه‌ای نبود. صدها سال‌ها پیش حضرت محمد (ص) فرمودند: «مومن را نمی‌بینی مگر در حال تفکر»
بله! این جمله ممکنه در نگاه اول خیلی ساده به نظر برسه، اما اون قدر پیچیده است که باید در موردش کتاب‌ها نوشت و ساعت‌ها بحث کرد تا معنی‌اش به درستی فهمیده بشه. بیایید ببینیم چرا.

ساده‌ترین معنی که از این جمله به ذهن می‌رسه اینه که آدم مومن همیشه در حال اندیشیدنه. اما از این جمله این برداشت هم می‌شه که اگر یک مومن دست از اندیشیدن بکشه دیگه دیده نمی‌شه. بنابراین شما ممکنه گاهی ببینید که بعضی انسان‌ها در برابر چشمان شما ظاهر می‌شن یا به صورت ناگهانی ناپدید می‌شن. این پدیده‌ها خیلی نادر هستند اما می‌شه به فکر کردن و فکر نکردن انسان‌های مومن ربط‌ش داد.

معنی دیگه‌ای که برداشت می‌شه اینه که ما، انسان‌های مومن رُ فقط وقتی می‌تونیم ببینیم که در حال فکر کردن باشیم. یعنی ممکنه اگر در میان آدم‌ها باشیم و ناگهان دست از فکر کردن بکشیم، ببینیم که چندین نفر از اون‌ها ناپدید شدند. دلیل‌اش اینه که اون‌ها مومن بودند و ما چون دیگه فکر نمی‌کنیم نمی‌تونیم ببینیم‌شون.

البته گاهی انسان دست از فکر کردن می‌کشه اما کسی ناپدید نمی‌شه. این دلیل‌اش این نیست که خدای ناکرده کسی در اون جمع مومن نبوده. شاید همون‌طور که فکر کردن راه و روش مخصوص به خودش رُ داره، فکر نکردن هم راه و روشی داره که جز عده‌ی معدودی از انسان‌ها، کس دیگه‌ای بلد نیست.

نکته‌ای که هست اینه که ما هر روز با انسان‌های زیادی در ارتباط هستیم. آیا همه‌ی ما که هم دیگر رُ می‌بینیم مومن هستیم؟ پاسخ اینه که بله ممکنه همه‌ی ما مومن باشیم؛ اما چون بلد نیستیم درست تفکر کنیم در بُعدی از زمان قرار داریم که توسط هیچ‌کس دیده نمی‌شیم. و چون همه‌مون در یک بُعد هستیم، خودمون هم دیگر رُ می‌بینیم.

اما ما، انسان‌های ناپیدایی که هنوز یاد نگرفته‌ایم چگونه بیاندیشیم، از دید چه کسانی پنهان هستیم؟ آیا از دید کسانی که گاه و ناگاه در برابر ما ظاهر می‌شوند و ما از آن‌ها به نام اجنه یاد می‌کنیم؟ آیا امام زمان ارواحنا فدا تنها کسیه که هم مومنه، و هم بلده جوری بیاندیشه که از بعدی که ما در اون قرار داریم خارج و از نظرها پنهان بشه؟

دوستان! پیامبر اسلام در جایی دیگر می‌فرمایند «یک ساعت تفکر به‌تر از هفتاد سال عبادت است». خیلی‌ها با شنیدن این حدیث خوش‌حال می‌شن و فکر می‌کنند اگر یک ساعت در مورد چیزی (مثلن یک مسئله‌ی ریاضی) فکر کنند انگار هفتاد سال عبادت کرده‌اند! در صورتی‌که این‌طور نیست و این حدیث بسیار نگران کننده است. از قدیم گفته‌اند سنگ بزرگ نشانه‌ی نزدن است. این حدیث در واقع داره به دشواری و حتا غیر ممکن بودنِ درست اندیشیدن اشاره می‌کنه. شما اگر تونستی یه دقیقه درست بیاندیشی، باشه، اصلن ده هزار سال عبادت برات حساب می‌شه! اما عزیزان، این حدیث در واقع داره به این نکته‌ی مهم اشاره می‌کنه که فکر کردن (حتا به اندازه‌ی یک ساعت) به هیچ وجه کار ساده‌ای نیست و شما اگر ده ساعت هم روی چیزی فکر کنید نه به جایی می‌رسید، نه پاداشِ عبادتی براتون در نظر گرفته می‌شه. پس به‌تره که چی؟ به جای این‌که خودمون رُ مسخره کنیم، از همون اول بریم سراغ عبادت کردن. برید یک ساعت عبادت کنید، یک ساعت ثواب براتون نوشته می‌شه. برای همین هم هست که خدا در قرآن گفته هدف از آفرینش انسان عبادت است. یعنی انسان از اندیشه به جایی نمی‌رسه. به‌تره بره به همون عبادت‌اش برسه، شاید از عبادت راه به اندیشه برد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.