خواب
بعد از ظهر توی حالتِ خواب و بیداری بودم. خواب بودم ولی بیدار هم بودم. خلسه بودم در واقع. صدای یه دختر بچهی هفت هشت ساله رُ شنیدم که میگفت کمکام کن. ترسیدم. خواستم چشمهام رُ باز کنم اما نتونستم. یه نفر شروع کرد به کشیدنِ دستام. ترسام بیشتر شد؛ چشمهام رُ باز کردم. کسی توی اتاق نبود. دوباره چشمهام رُ بستم. باز هم همون صدا برگشت. کمک میخواست. اون لحظه احساسام این بود که صدا خیلی شبیهِ صدای خواهرمه وقتی کوچیک بود. کی بود که کمک میخواست؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
خیلی ممنون که میخوای یه چیزی بگی، حتا اگر میخوای فحش هم بدی خیلی ممنون