the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۰ تیر ۲۹, چهارشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

خواب درمانی

الان یه پنج شش سالی هست که بعضی وقت‌ها کمردرد می‌گیرم. یه بار رفتم دکتر عکس انداختم گفت هیچی نیست عصبیه. معمولن سالی دوبار می‌آد سراغ‌ام. یکی دو روز پیش دوباره شروع شد. فک کنم یه هفته طول بکشه، دوباره خوب شه بره پی کارش تا شیش هفت ماه بعد. امروز بعد از ظهر کمرم خیلی درد گرفته بود. مثل این بود که بادکنک باد کرده باشند توش. یه نیم ساعت گرفتم خوابیدم. از خواب که بیدار شدم هیچ دردی احساس نمی‌کردم. فک کردم دیگه همه چیز تموم شده... خیلی خوب بود :)

بعضی چیزها واقعی‌شون باور کردنی نیست. حتمن باید توی خواب اتفاق بیافتند تا واقعی‌شون دست‌نیافتنی به‌نظر برسه.
می‌گه: اولین باری که توی بیداری خواب دیدم، وقتی بود که فک کردم «تو» از کنارم رد شدی
زندگی همینه

یه روز بیدار می‌شی و می‌بینی همه چیز تموم شده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.