the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

خواب پرواز

من تا حالا خواب پرواز ندیده بودم ولی دیشب برای اولین بار دیدم. این‌جوری نبود که از اول توی آسمون باشم. روی زمین می‌دویدم و بعد می‌پریدم هوا. دست‌هام رو باز می‌کردم و بالا می‌رفتم. پنج شش متر. اگر تلاش می‌کردم بالاتر هم می‌تونستم برم ولی بالاتر رفتن خیلی سخت بود. چند بار وسط خوابم فهمیدم که دارم خواب می‌بینم و با خودم فکر کردم کاش خواب نبودم و واقعی بود. اما توی خواب فهمیدم که خواب نیستم! و کلی خوش‌حال شدم از این‌که خواب نیستم و توی بیداری دارم پرواز می‌کنم! آدم‌هایی که اون پایین بودند تعجب کرده بودند از دیدن من. با خودم فکر کردم حتمن کلی معروف می‌شم چون هیچ‌کس نمی‌تونه این‌جوری مثل من پرواز کنه.

صبح که از خواب پاشدم یاد [این آهنگ] از Celtic Woman بودم:

We’re holding very tight
I’m riding in the midnight blue
I’m finding I can fly so high above with you
Far across the world
The villages go by like trees
The rivers and the hills
The forest and the streams
Children gaze open mouth
Taken by surprise
Nobody down below believes their eyes

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.