the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۶ اسفند ۲۴, جمعه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

بندر پرل (۱)

دیروز فیلم [Pearl Harbor] رُ دیدم. دو تا نکته در مورد این فیلم وجود داشت که من می‌گم شما بنویسید. کسانی که امروز غایب هستند هم فردا از شما بگیرند بنویسند (هاها)

فیلم مربوط می‌شه به سال ۱۹۴۱ و بهبوهه‌ی جنگ جهانی دوم. دو تا پسربچه هستند (Rafe و Danny) که از بچگی دوست داشتند خلبان بشن، بعد که بزرگ می‌شن هردوشون وارد ارتش آمریکا می‌شن و خلبان می‌شن. هنگامی که می‌خواستند برای ورود به‌ارتش تست پزشکی بدهند یکی از این‌ها (Rafe) عاشق یکی از پرستارها (Evelyn) می‌شه و خلاصه عشق و لاو و قول ازدواج و از این‌جور حرف‌ها. اما چون Rafe برای رفتن به یک ماموریت جنگی در اروپا داوطلب شده بوده مجبور می‌شن از هم جدا بشن تا وقتی برگشت ازدواج کنند. بعد از یه مدت هواپیمای Rafe سقوط می‌کنه و خبر مرگ‌اش می‌رسه. خلاصه Danny خبر مرگ دوست‌اش رُ به نامزدش می‌رسونه و از قضای روزگار این‌دوتا کم‌کم حسابی عاشق هم می‌شن و تصمیم به ازدواج می‌گیرن. بعد از یه مدت Rafe که هواپیماش سقوط کرده بود ولی نمرده بود برمی‌گرده و می‌بینه که ای داد بی‌داد به‌ترین دوست‌اش عاشق نامزدش شده و تازه می‌خوان با هم ازدواج هم بکنند! این می‌شه که میونه‌ی این دو نفر به‌هم می‌خوره. Rafe هم به نامزدش می‌گه وقتی من هواپیمام توی دریا سقوط کرد از خدا خواستم که فقط یک‌بار دیگه بتونم تو رُ ببینم. حالا هم که دیدم‌ات، دیگه برو گم شو با همون Danny زندگی کن! Evelyn هم این وسط سر دو راهی می‌مونه. از یک طرف عقش قدیمی‌اش برگشته، از یک طرف به عقش جدیدش قول ازدواج داده، اصلن یه وعضیه! Evelyn به Rafe می‌گه بر من خرده مگیر چون من فکر می‌کردم هواپیمات توی دریا سقوط کرده و مُرده‌ای. کم‌کم Rafe به این نتیجه می‌رسه که اتفاقی که افتاده اجتناب‌ناپذیر بوده و دیگه کاری‌اش نمی‌شه کرد. برای همین بی‌خیال می‌شه و رابطه‌اش با Danny دوباره خوب می‌شه. بعد از یه مدت Evelyn می‌آد پیش Rafe و به‌ش می‌گه که ببین آقاجون، خودت خوب می‌دونی که تو اولین و آخرین عقش من بودی و من همیشه به یادت می‌مونم! و یه نکته‌ی دیگه این‌که من الان از تو حامله هستم! ولی فعلن به Danny چیزی نگو تا ببینیم چی می‌شه.

از یه طرف دیگه ژاپن به ناوهای آمریکایی در بندر پرل حمله می‌کنه و همه چیز رُ با آب یکسان می‌کنه. آمریکا هم که تا اون موقع در جنگ جهانی دوم شرکت نداشته وارد جنگ می‌شه و به ژاپن حمله می‌کنه. Rafe و Danny در این جنگ شرکت می‌کنند. Danny به شهادت می‌رسه و Rafe هم که از خدا خواسته برمی‌گرده و با Evelyn ازدواج می‌کنه و اسم بچه‌شون رُ هم Danny می‌گذارند.
موقعی که Danny داشت توی بغل Rafe به شهادت می‌رسید Rafe گریه می‌کرد و به‌ش می‌گفت نه تو نباید بمیری! Danny گفت چرا نمیرم؟ Rafe هم گفت نباید به‌ت بگم ولی می‌گم، تو داری پدر می‌شی! Danny هم گفت حالا دیگه تو پدر اون بچه هستی، این رُ گفت و شهید شد.

چیه؟ نکنه الان منتظر هستید دو تا نکته بگم؟ تمام این‌چیزهایی که تا حالا گفتم نکته‌ی اول بود. نکته‌ی دوم رُ در آینده می‌گم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

مطلب ویژه

فالون دافا

«فالون دافا»، به «فالون گونگ» نیز معروف است. روشی معنوی است که بخشی از زندگی میلیون‌ها نفر در سراسر جهان شده است. ریشه در مدرسه بودا دارد. ا...

Google Analytics

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

Powered By Blogger

Google Reader

Add to Google
با پشتیبانی Blogger.