کتابهای کاج را دوباره بخوان
این خیلی خوبه که آدم توی هر صنفی یه آشنا داشته باشه، یه آشنا که بتونه در مواقع لزوم دوست صداش کنه. سلام دوستام! مخلصام، قربانات! یه آشنا توی شهرداری، که اگر کاری توی شهرداری داشتی بری پیشاش. یه آشنا توی یه بیمارستان، که اگه خدای ناکرده بیمار شدی بینوبت بری دراز بکشی روی تخت. آشنای بیمارستان اگه دربون باشه هم خوبه. خوبیاش اینه که وقتهایی که ملاقات ممنوع باشه میتونی بری تو. به دربون میگی: «ممنون آقا!» و دربون هم که سال دیگه قراره بمیره میگه: «نوکرم». یه آشنا توی تامین اجتماعی هم خوبه. سالهای آخر که بخواهی بازنشسته بشی خیلی به کارت میآد. آشنای وکیل هم خوبه. اگر ندونی از کسی میشه شکایت کرد یا نه، زنگ میزنی و ازش میپرسی. من یه بار یه آشنا توی کمیتهی انضباطیِ فدراسیون فوتبال داشتم. خونهشون شهرک غرب بود. خیلی پولدار بودند. یه بار که میخواست بره فوتبال ببینه، به من هم گفت باهاش رفتم. رفتیم توی جایگاه نشستیم. آشنای تیاتر هم خوبه. هر نمایشی رُ که دوست داشته باشی میتونی بری بهصورتِ مهمان ببینی. آشنای داور هم خوبه. داور که آشنا باشه، آدم خیالاش راحته. بعد از دادگاه، حکم هرچی که باشه با قاضی میریم دربند.
اما بهنظر من، بهترین حالت اینه که ما، بهجای اینکه توی هر صنفی یه آشنا داشته باشیم، یه آشنا داشته باشیم که توی هر صنفی یه آشنا داشته باشه. درست مثل کتابهای گاج. بهجای آنکه چندین کتاب بخوانید، کتابهای گاج را چندین بار بخوانید. یه آشنا داشته باش با روابط عمومیِ بالا، هرکاری داشتی فقط به همون زنگ بزن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
خیلی ممنون که میخوای یه چیزی بگی، حتا اگر میخوای فحش هم بدی خیلی ممنون