the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۳ آبان ۱۱, یکشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

نخبگان در راس

سلام. من کمی در نوشتنِ وبلاگ تنبلی کرده‌ام. اما از امروز تصمیم گرفته‌ام تنبلی را کنار بگذارم و هر شب یا یک شب درمیان یا دوشب درمیان یا سه شب درمیان یا پنج شب درمیان یا ده شب درمیان یا دستِ کم ماهی یک بار وبلاگم را به روز کنم. به یاد می‌آورم نخستین روزی را که اولین مطلبِ وبلاگ‌ام را نوشتم

خب دیگه از این خزعبلات که بگذریم می‌ریم سرِ اصل مطلب

من تازگی‌ها به نکته‌ی مهمی رسیده‌ام. چند ماهی می‌شه که به‌صورتِ جسته گریخته برنامه‌ی Come dine with me رُ از شبکه‌ی بی‌بی‌سی می‌بینم. این برنامه معادلِ همون «بفرمایید شام» هست که از شبکه‌ی «من و تو» پخش می‌شه. من با دیدنِ این برنامه بیش‌تر با زندگی و اخلاق و فرهنگ مردمِ انگلیس آشنا شدم. چیزی که برام خیلی جالب بود این بود که فهمیدم رفتارهای مردم عامه‌ی انگلیس اگر از رفتارِ ایرانی‌ها بدتر نباشه به‌تر نیست. یعنی رفتارهایی که ما ازشون به‌عنوان «کم‌ارزش» و «جلف» یاد می‌کنیم خیلی زیاد در بین انگلیسی‌ها دیده می‌شه. اگر توی «بفرمایید شام» بعضی وقت‌ها بین مهمان‌ها دعوا می‌شد، توی نمونه‌ی انگلیسی خیلی بیش‌تر از این دعواها پیش می‌اومد. اگر توی «بفرمایید شام» مهمان‌ها توی جمع یک چیز می‌گفتند و در تنهایی حرف دیگه‌ای می‌زدند، انگلیسی‌ها هم خیلی بیش‌تر این رفتار رُ از خودشون نشون می‌دادند. در کل به نظرِ من ایرانی‌ها از نظر «آبرومند» بودن در سطحِ بالاتری از انگلیسی‌ها بودند.

اما با این حال این پرسش پیش می‌آد که چرا جامعه‌ی انگلیس یا کشورهای پشرفته‌ی اروپایی متمدن‌تر از جامعه‌ی شهرنشینِ ایرانی به‌نظر می‌رسند؟ چرا همین آدم‌های داغونِ انگلیسی هیچ وقت از پنجره‌ی ماشین‌شون زباله به بیرون پرت نمی‌کنند. یا آب دهن‌شون رُ توی پیاده‌رو نمی‌اندازند؟ یا بانظم رانندگی می‌کنند. یا کم‌تر خلاف می‌کنند. این آدم‌های داغون چه‌طور تشکیل مدینه‌ی فاضله داده‌اند و در یک جامعه‌ی پیشرفته و رو به رشد زندگی می‌کنند؟

اولین نکته‌ای که وجود داره اینه که در کشورهای پیشرفته‌ی اروپایی در مورد اجرای قوانین به‌شدت سخت‌گیری می‌شه. مثلن شما برای این‌که وارد ایستگاه مترو بشید، از دستگاه بلیت می‌خرید و بدون این‌که بلیت‌تون رُ به کسی نشون بدید سوار قطار می‌شید. اما نکته‌ای که وجود داره اینه که مامورینی توی ایستگاه هستند که از مسافرها به‌صورتِ تصادفی بلیت می‌خوان، و اگر کسی بلیت نداشته باشه باهاش کاری می‌کنند که چهره‌اش توسط مادرش شناسایی نشه. بنابراین هیچ‌کس جرات نمی‌کنه بدون خریدن بلیت پا به قطار بگذاره.

نکته‌ی دومی که وجود داره اینه که قوانینی که در این کشورها وضع می‌شه حساب شده هستند. مثلن اگر پارک کردنِ خودرو توی یک خیابون ممنوع می‌شه، جایگزین هم براش درنظر گرفته می‌شه و در همون نزدیکی یک پارگینگ طبقاتی ساخته می‌شه. درنتیجه کسی نمی‌تونه بهونه‌ای برای سرپیچی از قانون داشته باشه.

ما توی دانشگاه استادی داشتیم که یک بار گفت: «جامعه توسط نخبگان پیش بُرده می‌شه». به نظر من نکته‌ی اصلی همینه. آدم‌های یک جامعه هرچه قدر هم که داغون و لات و لوت باشند، اگر نخبگان در راس باشند اون جامعه پیشرفت می‌کنه و همیشه حرکتی رو به جلو داره. قوانینِ حساب شده فقط در جامعه‌ای وضع و اجرا می‌شه که توسط نخبگان گردونده می‌شه.

من فکر می‌کنم یکی از دلایل این‌که ایران کشور پیشرفته‌ای نیست اینه که نخبگان به‌گوشه‌ای خزیده و خبرگان در راس هستند. بعضی‌ها می‌گویند «از ماست که بر ماست!» و بر این باورند که چون مردم خوب نیستند پس درنتیجه جامعه هم بد می‌شه. این حرف تا حدی درسته، اما مطمئن هستم که اگر جامعه‌ی ایران در دستِ نخبگان بود از مردمِ بد هم می‌شد در چارچوبِ قوانینِ حساب‌شده جامعه‌ی خوب و رو به پیشرفتی ساخت.
حالا پرسشی که من پاسخی براش ندارم اینه که در کشورهای پیشرفته، چه اتفاقی افتاده و چه روندی در طول تاریخ سپری شده تا نخبگان در راس قرار گرفته‌اند؟ چرا در ایران چنین اتفاقی نیافتاده؟ جامعه‌شناسان باید به این پرسش پاسخ بدهند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.