the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۱ مرداد ۳, سه‌شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

از دستت عاجزم، هیچ از تو مانده است در حافظه‌ام

پی ِ سال‌ها تن‌ ندادن به هر چیزی که اسمش زندگی ِ تقلیدی بوده، نگاه که می‌کنم می‌بینم نمی‌شود بر روی چیزی که درش هستم حتا اسمِ زندگی‌ گذاشت. یادم رفته است از کجا آغاز کرده‌ام، پی ِ چه به این‌جا، همین نقطه‌ی حالا هیچ‌جا، رسیده‌ام. گاهی ایستادن در نقطه‌ای ناشناخته و صبوری کردن، حافظه‌ات را می‌دزدد. راه عبور از روزمرِگی و روزمَرگی، رهزنهای پنهانی‌ دارد، که به خود که می‌آیی حافظه‌ات را برده‌اند، حافظه‌ای که تا به همین نقطه‌ی لخت شدن، تنها دست‌آویزت بود برای رسیدن به جایی‌ که خیال می‌کردی جای توست، پایانِ اضطراب‌های هر روز، پایانِ دغدغه‌ی هدر شدنِ لحظه‌هایی که از پی ِ هم حالا عمری شده‌اند، عمری سپری شده. به قیمتِ آینده‌ای که حالا یادت هم نمی‌آید قرار بود چه شکلی‌ باشد، حال را در بی‌‌زمانی‌، به انجمادِ ثانیه‌ها صبورانه محو کردیم، هویتِ حالِ لحظه را مذبوحانه سر بریدیم، حال به بی‌‌شخیصتی گذشت. مگر می‌شود آینده‌ی رسیده‌ای از پس ِ کاشتن ِ این ثانیه‌های حال در شوره‌زارِ خاکِ عقیمِ ناکجا سر بیرون آورد؟ مگر آدمیزاد کرم شب‌تاب است که از پس عمرِ پیله‌ای‌اش پروانه‌ای سر بر آورد جویای نور؟ که اگر باشد هم، به پیله خواهد مرد، به پیله حافظه‌اش را دست خواهد داد، غریزه‌اش به نور در آن نُه تویِ مرگ اندودِ هزار تردید دگرگون خواهد شد به نیستی‌، به نخواهندگی...

۱ نظر:

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.