the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۴ مهر ۱۹, یکشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

تفاله‌ام هم برای شما

ما یه بار رفته بودیم راهیانِ نور. اردوی راهیانِ نور منظورمه. من سرپرستِ گروه بودم. مواظب بودم کسی از گروه جدا نشه. اما بعضی وقت‌ها به اندازه‌ی کافی مواظب نبودم. یه بار دیدم چند نفر از خطِ زردِ منطقه‌ی خطر رد شده‌اند. صداشون زدم. گفتم می‌دونید اون‌جایی که رفتید مین‌گذاری شده؟ دیدم از جیبِ یکی‌شون یه پارچه زده بیرون. کشیدم بیرون از جیب‌اش. چترِ منور بود. گفتم برید، مواظب باشید دیگه از خط رد نشید. اون‌ها هم رفتند و مینی رُ که پشتِ سرشون قایم کرده بودند تا من نبینم با خودشون بردند. رفتم سمتِ یکی از تانکرها تا وضو بگیرم. هنوز روی دست‌ام آب نریخته بودم که صدای انفجار اومد. برگشتم و با حیرت نگاه کردم. از آسمون گوشت و استخون می‌بارید. من وقتی خون می‌بینم حال‌ام یک کم بد می‌شه. با دیدنِ اون صحنه هم چشم‌هام کمی سیاهی رفت. بعد یک پارچه‌ی سیاه آروم از آسمون اومد پایین و افتاد روی سرم.

یه بار دیگه هم خون دیدم حال‌ام بد شد. یکی از دوست‌های من پزشکی می‌خونه. یه بار بهم گفت بیا بریم تشریح ببین. من هم گفتم باشه بریم. رفتیم اتاقِ تشریح، یه آدمی مُرده بود داشتند تشریح‌اش می‌کردند. نتونستم تحمل کنم. سریع اومدم بالا. می‌گفتند وضعیتِ تشریح زیاد خوب نیست. جنازه برای تشریح خیلی کم پیدا می‌شه. برای همین بعضی‌ها از همین راه پول در می‌آرن. جنازه‌ی افغانی‌هایی که می‌میرند رُ از خانواده‌شون دویست تومن می‌خرند. بعد یک میلیون می‌فروشند به دانشگاه برای تشریح. با اعدامی‌ها هم همین کار رُ می‌کنند. یه پولی می‌دن به مسوولِ سردخونه، جنازه رُ برمی‌دارند.

من توی وصیت‌نامه‌ام نوشته‌ام بدن‌ام رُ بدهند برای تشریح. اما از وقتی فهمیدم جنازه خرید فروش می‌شه با خودم گفتم نکنه من رُ هم بفروشند به دانشگاه. برای همین یه فکری به ذهن‌ام رسیدم. روی بازوم با خالکوبی نوشتم تقدیم به دانشگاه. روی سینه‌ام هم نوشتم غیر قابل فروش. خیلی برام مهمه کسی از جنازه‌ام پول در نیاره. من که زنده‌ام ارزشی نداشت، چرا باید روی مُرده‌ام قیمت‌گذاری بشه؟ این یه توهین به من نیست؟ زشت نیست اگر با مرگ، بهای بیش‌تری پیدا کنم؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.