انقلاب
سوار اتوبوس شده بودم، بعد توی اون شلوغی یه پسری آرنجاش رُ محکم داشت به پشتام فشار میداد که رد بشه بره نمیدونم کجا. برگشتم با عصبانیت بهش گفتم کجا داری میری؟ گفت: انقلاب. جواباش خیلی آرومام کرد. برگشتم و دوباره به روبرو خیره شدم. دیگه دردی روی پشتام احساس نمیکردم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
خیلی ممنون که میخوای یه چیزی بگی، حتا اگر میخوای فحش هم بدی خیلی ممنون