سگ و سکتهی قلبی
بابای من خبر مرگِ هر کسی رُ که میخواد بده میگه فلانی سرما خورده. یه بار عموی بابام قلباش رُ عمل کرده بود، بابام به بابابزرگام گفت بیا بریم خونهی فلانی، سرما خورده، بریم عیادتاش. بابابزرگام هم چون با برادرش قهره خوشحال شده بود که برادرش به درک واصل شده، با خوشحالی لباس پوشیده بود که برن خونهی داداش یه فاتحه بخونن براش. بعد که برگشتند، بابابزرگام خیلی عصبانی بود. به بابام میگفت این که نمرده بود، برای چی گفتی سرما خورده؟! سگ برینه تو کلهی بابات که دروغ گفتن هم بلد نیستی!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
خیلی ممنون که میخوای یه چیزی بگی، حتا اگر میخوای فحش هم بدی خیلی ممنون