داستانِ دری که رو به خیابان باز میشد
- آقا میتونم از این ور پیاده شم؟
- با احتیاط پیاده شو
- آقا میتونم از این ور پیاده شم؟
- اون در باز نمیشه!
- آقا میتونم از این ور پیاده شم؟
- فقط احتیاط کن
- آقا میتونم از این ور پیاده شم؟
- الان نه! صبر یه ذره بیام کنار
- برید پایین من میخوام پیاده شم! [دو نفر میرن پایین و من پیاده میشم]
- از همون در هم میتونستی پیاده شی!
- دو نفر با دلخوری برمیگردن توی ماشین
- برید پایین من میخوام پیاده شم!
- از همون در هم میتونی پیاده شی!
- ممنون آقای راننده! یه دنیا ممنون! یه عمر نوکریتون رُ میکنم! نمیدونید چه لطفی در حقام کردید!
- آقا میتونم از این ور پیاده شم؟
- بغل رُ مواظب باش
- آقا میتونم از این ور پیاده شم؟
- صبر کن موتوری بره... حالا پیاده شو!
راننده، بعد از اینکه پیاده شدم و رفتم، رو به بقیهی مسافرها:
یه ذره شعور نداره نباید از اون در پیاده شه!
یکی از مسافرها: درست میشه! درست میشه ایشالا! همه چیمون به همه چیمون میآد! ایرانیجماعت همینه! آقا منم بغل هرجا نگه دارید پیاده میشم! ببخشید پول خورد هم ندارم
[صداهای پس زمینهی متن]:
صبر کن یه کم برم جلوتر تا راحت پیاده شی
...
موتوری رُ بپا!
...
آقا یه کم میری جلوتر؟ در باز نمیشه
...
از همون طرف میتونی پیاده شی
...
آقا این بغلها هر جا ما رُ پرت کنی پایین پیاده میشیم