خود شکن
با بعضی آدمها یکی دو بار بیشتر از نزدیک برخورد نداشتهام. توی همین یکی دوبار برخورد هم چون جمعْ جمع ِ دوستانهای تشکیل شده از اطرافیانِ نزدیکِ خودِ اون آدم بود تصویری که از اون آدم در ذهن من شکل گرفت آدمی بود که سعی میکرد لوتی و داشمشتی به نظر برسه و هر از چند گاهی هم از الفاظ رکیک نسبت به دوستاناش استفاده میکرد که رفیقتر بهنظر برسه. همین آدم مسلمن در برخوردهای اجتماعی که با دیگران داره اینجوری نیست و خیلی مودب و متشخص به نظر میرسه حتمن. من با بیادب بودن یا باادب بودن خیلی مشکلی ندارم. ولی با اینکه آدم متناسب با هرجمعی یکی از این دو تا باشه زیاد حال نمیکنم. و طبیعتن آدمهایی که چنین ویژگی داشته باشند هر چه دورتر باشند احساس بهتری نسبت بهشون دارم. و آدمهایی هم که با اینجور آدمها حال میکنند (اگر چه در ظاهر و به دلیل حفظ منافع شخصی در دراز مدت) طبیعتن من سعی میکنم زیاد باهاشون حال نکنم. گفتم که گفته باشم!
الان ترسام اینه که دچار این توهم شده باشم که خودم شخصیت دوگانه ندارم :) ولی امیدوارم دچار توهم نشده باشم
البته همین چند روز پیش به یه نفر گفتم اینی که میبینی من نیستم! که خب ربطی به بیادب بودن یا باادب بودن نداشت. ولی همینکه همچین حرفی به یه نفر زدم نشون میده که چیزی در خودم وجود داره که ازش متنفرم. برای همینه که سعی میکنم از آدمهایی که این چیز رُ در خودشون حمل میکنند دوری کنم؛ برای اینکه خودم رُ توی اونها نبینم. بعله... از قدیم گفتهاند آینه چون برایات بنمود راست، خود شکن آینه شکستن ختاس...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
خیلی ممنون که میخوای یه چیزی بگی، حتا اگر میخوای فحش هم بدی خیلی ممنون