دیدتش
وقتی دبیرستان میرفتم، یه بار بالای راهپلهها ایستاده بودم و به پایین نگاه میکردم. یه نفر از بچهها از پایین به من نگاه کرد و گفت فلان معلم اومده؟ من همه بهاش گفتم آره مثل اینکه. یه نفر دیدتش. اونی که اون پایین ایستاده بود ازم پرسید: دیدتش؟!
حالا همیشه از اون موقع این تصویر توی ذهنام باقی مونده. که من میگم دیدتش و اون هم از پایین میپرسه دیدتش؟
من اون لحظه به حرفی که زدم شک کردم. با خودم گفتم غلط حرف زدم؟ چی باید میگفتم پس؟ باید میگفتم دیدش؟ واقعن گیج شدم یه لحظه و نمیدونستم درست حرف زدم یا نه.
حالا چند وقتیه که فهمیدهام علت گیج شدنم چی بوده اون موقع. من بابام میگه دیدتش. اما مامانم میگه دیدش. اینه که از بچگی بهصورت دوگانه بار اومدم و دچار تناقض شدم.
برای اینکه منظورم رُ بهتر بفهمید. بابام مثلن میگه «میبینتش». اما مامانم میگه «میبینش». البته «میبینتش» درستتره چون در واقع «میبیندش» بوده. ولی از یه طرف هم من خودم شخصن با «میبینش» راحتتر هستم چون یه حرف حذف شده و راحتتر میشه بیانش کرد.
حدس من اینه که عدهای از مردم ایران بهصورت اول و عدهای دیگه بهصورت دوم حرف میزنند. اما حالا اینکه کیا چهجوری حرف میزنند رُ نمیدونم دیگه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
خیلی ممنون که میخوای یه چیزی بگی، حتا اگر میخوای فحش هم بدی خیلی ممنون