زندگی
یه نرمافزاری هست که دارم ازش استفاده میکنم و کاری که میکنه خیلی برام ارزشمنده. اما چون نسخهی ترایلاش رُ دارم استفاده میکنم بعد از چهارده روز از کار میافته. ولی یه کرک براش پیدا کردم که هر موقع اجراش میکنم ترایل این نرمافزار ریست میشه و دوباره چهارده روز دیگه میتونم ازش استفاده کنم!
از اون طرف، یکی از کارمندهای این شرکت هر چند روز یک ای-میل به من میزنه و تجربهی من در استفاده از این نرمافزار رُ ازم میپرسه تا اگر احیانن به مشکلی برخوردم یا سوالی برام پیش اومد بتونه کمکام کنه. هدف این شخص چیه؟ اینه که در نهایت من رُ مجاب کنه که نرمافزارشون رُ بخرم! من هم همیشه جواب میدم که از این نرمافزار خیلی راضی هستم و هیچ مشکلی هم ندارم!
حالا شما فرض کنید، یک نفر اون سر دنیا کارش پیگیری کردن مشتریهاییه که خیلیهاشون مثل من دزد هستند. این شخص حقوقاش از همین راهه! یعنی اگر ده نفر مثل من این نرمافزار رُ بخرن کمک کردیم که این شخص خوشحالتر به خونه برگرده، آرامش بیشتری داشته باشه، رضایت بیشتری از زندگیاش داشته باشه، با همسر و دختر کوچیکاش برخورد بهتری داشته باشه، هر چند وقت یکبار با پساندازش به مسافرت بره و روزهای بهتری داشته باشه،... اما من و آدمهای مثل من چی؟!! یک سری دزد بیسر و پا که فکر میکنیم بهترین آدمهای روی زمین هستیم
یک نکته هم در مورد آیندهای که ازش بیخبر هستیم. یکی از دوستانام پارسال بهصورت کاملن اتفاقی با یک استرالیایی آشنا شد. این شخص هم به دوستم یک Job Offer در استرالیا داد. خلاصه، ایشون بعد از چهار پنج ماه به راحتی ویزای استرالیا گرفت و رفت. چهار پنج ماه بعدش هم با یک پسر استرالیایی ازدواج کرد! خب حالا اگر به همین شخص، پارسال گفته میشد که شما سال دیگه در خانهای در استرالیا با یک مرد استرالیایی مشغول زندگی خواهید بود، به شما نمیخندید؟
حرف من اینه که مسیری که انسان در زندگی طی میکنه اصلن بهخودش و تلاشهایی که میکنه ربطی نداره. دوست دارم این رُ هر جوری هست توی اون کلهتون فرو کنید یک روز! حتا اون کسی هم که یک سال تلاش میکنه و نفر اول کنکور میشه، فکر میکنه که با تلاش خودش بهجایی رسیده. مطمئن باشید این شخص از همون روز اول برای نفر اول شدن در کنکور پا بهاین دنیا گذاشته. پس اختیار؟ اختیار هم وجود داره. شما میتونید آدم خوب یا آدم بدی باشید. اما مسیری آیندهی زندگی شما کاملن از ارادهتون خارجه. این رُ گفتم که با دید بیشتری به زندگی ادامه بدید! ;)
اینجاست که یک پرسش مهم پیش میآد. اگر مسیر آیندهی زندگی من از دستام خارجه، پس من باید چیکار کنم؟ برم کنار خیابون بشینم کفش مردم رُ واکس بزنم خوبه؟ رو پلههای اتوبوس وایستم بلیت مردم رُ جمع کنم چی؟ خوب میشه؟ فال همهی دختر کوچولوهای فالفروش شهر رُ یهجا بخرم چی؟ خوبه؟
چند شبه توی حیاط بین دو تا درخت یه پارچه بستم و توی ننو میخوابم. شبا صدای جغد میآد. صبحها هم که از خواب پا میشم صدای دارکوب از چند صد متری بهگوش میرسه. یه روز تنهایی راه میافتم میرم پی صدا
زندگی را هیچ جایی اش ننوشته ننوشته چی میشه , من خودم اگر چند سال پیش ازم می پرسیدند چیکاره میشی میگفتم یک شاگرد دم یک مغازه بعد از سربازی , اما سربازی سربازی نبود و کارم هم خدا را شکر الان خیلی بالاتر از اون چیزی که فکر میکردم !
پاسخحذفخب گاهی وقتی تمرکز میکنی روی یک کاری و میخوای انجامش بدی ،انجام میشه ، انگار دقیقا همه چی دست خودت بوده .خب بعد،این عادیه که فکر کنی همه چی دست خودت بوده .
پاسخحذفیه پیام اشتباهی با اکانت یه نفر دیگه گذاشتم، پاکاش کردم. حالا دوباره:
پاسخحذفدرسته. وقتی تمرکز میکنی اون کار انجام میشه. ولی چرا روی اون کار تمرکز میکنی؟ چون مسیر زندگیات از کودکی تا حالا جوری بوده که تو حالا به نقطهای از زندگی رسیدی که فکر میکنی بهتره (مجبوری) روی یه چیزی تمرکز کنی تا بهش برسی، به احتمال زیاد هم میرسی. درسته که روی هر چیزی تمرکز کنیم معمولن بهش میرسیم (و طبیعت هم خیلی کمک میکنه برای رسیدن) ولی خیلی وقتها شرایط محیطی جوریه که هیچ وقت پیش نمیآد روی چیزی که میخوایم تمرکز کنیم