the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۴ خرداد ۳۱, یکشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

در کل به نفعه

روزه گرفتن در هوای گرم و به مدتِ طولانی، ممکنه در نگاهِ اول ضرر داشته باشه و غیرعقلانی به‌نظر برسه، اما اگر دیدِ بالاتری نسبت به این قضیه داشته باشیم و با در نظر گرفتنِ تمام جوانب این قضیه رُ کند و کاو کنیم متوجه می‌شیم روزه گرفتن در کل به نفعه. چرا؟ چون شما در نظر بگیرید اثراتِ اجتماعیِ روزه گرفتن در ماهِ رمضان رُ. بر اساس آمار، توی این ماه آمارِ دزدی و جنایت کاهش پیدا می‌کنه. نتیجه‌اش چیه؟ نتیجه‌اش اینه که شما به‌علت گرمازدگیِ شدید و فشارِ تشنگی و گرسنگی خدای نکرده روانه‌ی مریض‌خونه می‌شی و چند ساعتی روی تخت استراحت می‌کنی. بعد که شب برمی‌گردی خونه و چراغ‌ها رُ روشن می‌کنی، می‌بینی خدا رُ شکر هیچ چیزی دزدیده نشده و همه چیز سرِ جاشه. یعنی درسته که از اون طرف یه هزینه‌ای کردی و دادی رفت، اما از این طرف خدا برگردوند بهت. حالا نه در این مورد، توی هر موردِ دیگه‌ای هم باید از بالا نگاه کرد و همه‌ی جوانب رُ با هم در نظر گرفت، بعد اظهار نظر کرد.

محصولِ ۱۳۹۴ خرداد ۱۸, دوشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

** زبان امروز **

خیلی وقت بود آسمانِ زبانِ امروز رُ ستاره‌بارون نکرده بودم. خب، حالا وقت‌اشه:

کلماتی که آخرشون به is [ختم می‌شه]، مثل:

Analysis
Hypothesis
Thesis
Crisis
Paralesis

برای جمع بستن‌شون کافیه is رو تبدیل کنیم به es

مثلن Analysis می‌شه Analyses

فقط تلفظ آخرش تغییر می‌کنه. آخرش به جای «سیس» می‌شه «سیز»

Analysis => تلفظ تقریبی: E NA LE SIS
Analyses => تلفظ تقریبی: E NA LE SIZ

فقط مطمئن نیستم، این قانون در مورد کلمه‌هایی که به is ختم می‌شن درسته یا اون‌هایی که به sis ختم می‌شن.

محصولِ ۱۳۹۴ خرداد ۸, جمعه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

ساسات

من یه بار توی خواب بنز دیدم. یه بنزِ مدل بالا داشتم. سیاه بود. از همون‌هایی بود که دوست داشتم. بعد که درش رُ باز کردم و سوارش شدم، دیدم توش پیکانه. خب حق هم داشتم. چون همیشه بنز رُ از بیرون دیده بودم. من هیچ تصوری از توی بنز نداشتم. نمی‌تونستم بسازم‌اش. اما تا دل‌تون بخواد توی پیکان نشسته بودم. تا دل‌تون بخواد دستگیره‌ی شیشه‌ی عقبِ ماشین موقعِ چرخوندن از جاش در رفته بود. تا دل‌تون بخواد آچار پیچ‌گوشتی دیده بودم گوشه‌ی بنجره‌ی راننده و کمک راننده. از این پنکه کوچیک‌ها دیده بودم که بالا سرِ راننده می‌چرخه و هوا رُ خنک می‌کنه. این بنزی که من سوار شدم ساسات هم داشت. ساسات برای اینه که وقتی استارت می‌زنیم و ماشین روشن نمی‌شه، می‌کشیم‌اش بیرون و دوباره استارت می‌زنیم. دفعه‌ی دوم ماشین روشن می‌شه.

محصولِ ۱۳۹۴ خرداد ۳, یکشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

دنیاهای موازی

همون‌طور که من تو رو می‌بینم، تو هم من رو می‌بینی؟ همون‌طور که من صدای تو رو می‌شنوم، تو هم صدای من رو می‌شنوی؟ بهم بگو، من تو دنیای تو چه رنگی هستم؟ وقتی به تو نگاه می‌کنم، انعکاسِ نورِ آفتاب از کدوم سمت به چشم‌های تو می‌تابه؟ به من بگو، وقتی به سمت‌ات می‌آم و از تو رد می‌شم، تو به کدوم سمت می‌ری؟ وقتی از کسی رد می‌شی، این سوال‌هایی که ازت پرسیدم رو، از کی می‌پرسی؟

محصولِ ۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۳, یکشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

نظریه‌ی تورینگ و از خود گذشتگی

» توری زدن همیشه به‌ترین راه برای مبارزه با پشه نیست. ما یه بار همچین تجربه‌ای داشتیم. می‌خواستیم با پشه مبارزه کنیم، توری زدیم پشه‌ها بیش‌تر شدند. علت‌اش این بود که پشه‌ها توی خونه سر از تخم بیرون می‌آوردند، بعد راحت از خونه می‌رفتند بیرون وقتی توری نبود. ولی وقتی توری زدیم دیگه نمی‌تونستن برن بیرون و روز به روز جمعیت‌شون بیش‌تر شد. اینه که هر موقع خواستید توری بزنید، اول بررسی کنید ببینید پشه‌ها از کدوم طرف دارن می‌رن کدوم طرف. گاهی وقت‌ها وقتی پشه‌ها دارن روز به روز بیش‌تر می‌شن و به پنجره‌ها هم توری وصله، به‌ترین راهِ حل اینه که توری‌ها رُ پاره کنید.

» بعضی‌ها اعتقاد دارند که از خودگذشتگی توسط کسانی انجام می‌شه که خودخواه نیستند. یعنی اگر کسی خودخواه باشه از خود گذشتگی نمی‌کنه. اما به‌نظرِ من همه‌ی آدم‌ها خودخواه هستند. و از خودگذشتگی هم نوعی خودخواهیه. مثلن فرض کنید پدری رُ که کودک پنج ساله‌اش می‌افته توی رودخونه و در آستانه‌ی غرق شدن و مرگ قرار می‌گیره. پدر هم بلافاصله می‌پره توی آبِ سردِ رودخونه با این‌که می‌دونه ممکنه کاری از دست‌اش بر نیاد و خودش هم غرق بشه. خب حالا ممکنه در نخستین نگاه به نظر برسه پدر برای نجاتِ فرزندش از خود گذشتگی کرده. اما من می‌گم خودخواهی کرده. چون یه لحظه با خودش فکر کرده اگر بچه‌ام بمیره، من دیگه تا آخرِ عمر نمی‌تونم راحت زندگی کنم. پس برای این‌که راحت زندگی کنم، بهتره یا بچه رُ نجات بدم، یا این‌که دیگه خودم هم وجود نداشته باشم.

محصولِ ۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۰, پنجشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

من که دارم

موقعِ خرید کردن، یه اتفاقِ بدی می‌افته که آدم باید ازش دوری کنه. اتفاق اینه: شما برای خریدِ یه چیزی که نیاز دارید، مثلن ۱۰۰ تومن بودجه تعیین می‌کنید. بعد می‌گردید و یه چیزِ ۱۰۰ تومنی پیدا می‌کنید. بعد همین که می‌خواهید بخریدش، می‌بینید یه چیز دیگه هست ۱۲۰ تومنه، امکانات‌اش هم از این ۱۰۰ تومنیه خیلی بهتره. با خودتون می‌گید «من که دارم ۱۰۰ تومن می‌دم، خب ۲۰ تومن دیگه هم بذارم روش یه چیز بهتر بخرم»

بله دوستان! داستان این‌جا پایان نمی‌یابه! می‌آیید یه کالای ۱۲۰ تومنی بخرید. می‌بینید یه مدل بهترش هست، ۱۷۰ تومنه. با خودتون می‌گید «من که دارم ۱۲۰ تومن می‌دم، خب پنجاه تومن دیگه می‌ذارم روش یه چیز می‌خرم هم کیفیت‌اش خیلی بهتره هم عمرش طولانی‌تره». بعد می‌آیید ۱۷۰ تومنی بخرید، می‌بینید یه مدل هست ۲۲۰ تومنه. آخرش به خودتون می‌آیید می‌بینید یه چیزی خریدید ۸۶۰ تومن. مورد داشتیم که می‌گما! تازه از خریدتون هم راضی هستید. ولی از من می‌شنوید مواظب باشید از ذهن‌تون فریب نخورید. اگر سقف می‌ذارید ازش بالاتر نرید.

دو پیش‌بینی

من دو تا پیش‌بینی در مورد آینده می‌کنم، و حدس می‌زنم تا پنجاه سالِ دیگه هر دوی این پیش‌بینی‌ها کاملن به واقعیت می‌پیوندند. البته چیزِ عجیبی نیستند و همین امروز هم قدم‌های اولیه‌شون برداشته شده. امیدوارم پنجاه سال دیگه زنده باشم و اون روز رُ ببینم.

اول این‌که پنجاه سال دیگه، همه چیز با عدد قابل اندازه‌گیریه و این اندازه گیری به‌صورتِ واقعیتِ مجازی، به‌طورِ گسترده در اختیار مردم قرار داره. یعنی مثلن شما به یک ساختمون نگاه می‌کنید، طولِ عمرِ ساختمون رُ دقیق می‌بینید. مقاومت‌اش در برابر زلزله رُ می‌بینید. مثلن روش نوشته تا ۱۱ ریشتر مقاومه. قیمت‌اش رُ می‌بینید. متراژش رُ می‌بینید.
به یه آدم توی خیابون نگاه می‌کنید، سن‌اش رُ می‌بینید، میزانِ رضایت‌اش از زندگی رُ به‌صورتِ عددی از صفر تا صد می‌بینید، میزانِ علاقه‌اش به خودتون رُ می‌بینید. میزانِ دشمنی‌اش با خودتون رُ می‌بینید. تاریخ تولدش رُ می‌بینید. خلاصه هر اطلاعاتی که در مورد اون شخص خصوصی نباشه رُ راحت می‌بینید.
مثلن یه کیک می‌ذارید توی فر که بپزه، روی کیک یه عدد از صفر تا صد شروع می‌کنه به شمارش. هر موقع به کیک نگاه کردید و دیدید عددش صد شده می‌فهمید که پخته.
یا مثلن به برنج و خورشت قورمه‌سبزی که روش ریخته شده نگاه می‌کنید، میزان کالری‌ای که داره رُ روش می‌بینید. بعد به خودتون نگاه می‌کنید، میزان کالریِ مورد نیازِ بدن‌تون رُ می‌بینید. این‌جوری قشنگ هر موقع کالری موردِ نیازتون برآورده شده دست از غذا خوردن می‌کشید و چاق نمی‌شید.

خلاصه همه چیز رُ می‌شه با عدد نشون داد. همه چیز رُ. حالا ممکنه بپرسید این عددها کجا نشون داده می‌شه؟ همین الان گوگل و سامسونگ عینک‌هایی داده‌اند که روی لنزشون اطلاعاتِ اضافه نمایش داده می‌شه. پس پیشِ پا افتاده‌ترین راه اینه که به هر چیزی با عینک نگاه کنید اعدادِ مربوط به اون چیز رُ روی شیشه‌ی عینک‌تون ببینید. ولی تا پنجاه سال دیگه این مسئله احتمالن ذهنی می‌شه. یعنی بدونِ این‌که نیاز باشه چیزی توسطِ چشمِ شما دیده بشه، تصویرش در مغز شکل می‌گیره.

دوم این‌که همه‌ی حواسِ پنج‌گانه شبیه‌سازی می‌شن. مثلن شما بدون این‌که جلوی کولر قرار بگیرید، می‌تونید با مغزتون کاری کنید که احساسِ خنکی به‌تون دست بده. یا بدونِ این‌که چیزی وجود داشته باشه، می‌تونید روی هوا دست بکشید و اون چیز رُ لمس کنید. و می‌تونید بدونِ این‌که گلی یا بویی در فضا وجود داشته باشه، یک رایحه‌ی خوش در مغزتون احساس کنید. متاسفانه این مسئله می‌تونه باعثِ نابودیِ انسان بشه. چون شما می‌تونید بدونِ این‌که چیزی بخورید در مغزتون احساسِ خوردنِ به‌ترین غذاها رُ داشته باشید و بعد از چند روز در حالی‌که کاملن احساسِ سیری و شادی می‌کنید از کار بیافتید و بمیرید.

محصولِ ۱۳۹۴ فروردین ۱۵, شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

روی فرمون

اگر یه بار داشتید توی خیابون پیاده می‌رفتید، بعد شنیدید که یه ماشینی داره بوق می‌زنه و هرچی صبر کردید بوق‌اش قطع نشد، بدونید که یه جراحِ قلب پشتِ چراغ قرمز سرش افتاده روی فرمون و بر اثرِ سکته‌ی قلبی مُرده. اونی هم که قرار بود الان بره بیمارستان عمل‌اش کنه همین الان کارت به کارت کرده بود براش. شلوارش هم خیس شده و توی ماشین بوی شاش پیچیده.

محصولِ ۱۳۹۴ فروردین ۱۲, چهارشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

علت‌های وابسته به معلول

یکی از چیزهایی که در مورد رابطه‌ی علی معلولی وجود داره و کسی به اون توجه نمی‌کنه اینه که معلول هم گاهی روی علت تاثیر می‌گذاره. مثلن من یه شب هر کاری می‌کردم خوابم نمی‌برد. هرچی این ور اون ور می‌شدم فایده‌ای نداشت. همه‌اش با خودم فکر می‌کردم چرا این جوری شده‌ام؟ سابقه نداشت یه شب نتونم بخوابم. تا ساعت شیش و نیم غلت می‌زدم و خوابم نمی‌برد. تا این که یادم اومد! من روزِ قبل پنج فنجون قهوه نوشیده بودم. به محضِ این‌که فهمیدم علتِ بی‌خوابی‌ام چی بوده چشم‌هام گرم شد و بعد از چند دقیقه خوابم برد. در واقع اتفاقی که افتاد این بود که آگاه شدنِ معلول از علت، علت رُ نابود کرد و از بین برد.

امکانش

من وقتی راهنمایی بودم یه دوستی داشتم اسم اش "امکانش" بود. یه بار زنگ زدم خونه شون، مامان‌اش گوشی رُ برداشت. گفتم «ببخشید، امکانش هست؟» مامانش گفت «بله هست، شما؟» گفتم «امکانش هست باهاش صحبت کنم؟»
- بله هست، شما؟
- من دوست‌اش هستم
- گوشی
[چند ثانیه سکوت]
- الو ببخشید مثل این که امکانش نیست
- نمی دونید کی می‌آد؟
- کی کِیْ می آد؟
- امکانش
- عزیزم امکانش هست، ولی فعلن امکانش نیست باهاش صحبت کنی

مطلب ویژه

فالون دافا

«فالون دافا»، به «فالون گونگ» نیز معروف است. روشی معنوی است که بخشی از زندگی میلیون‌ها نفر در سراسر جهان شده است. ریشه در مدرسه بودا دارد. ا...

counter.dev

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

Powered By Blogger

Google Reader

Add to Google
با پشتیبانی Blogger.