the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۴ خرداد ۸, جمعه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

ساسات

من یه بار توی خواب بنز دیدم. یه بنزِ مدل بالا داشتم. سیاه بود. از همون‌هایی بود که دوست داشتم. بعد که درش رُ باز کردم و سوارش شدم، دیدم توش پیکانه. خب حق هم داشتم. چون همیشه بنز رُ از بیرون دیده بودم. من هیچ تصوری از توی بنز نداشتم. نمی‌تونستم بسازم‌اش. اما تا دل‌تون بخواد توی پیکان نشسته بودم. تا دل‌تون بخواد دستگیره‌ی شیشه‌ی عقبِ ماشین موقعِ چرخوندن از جاش در رفته بود. تا دل‌تون بخواد آچار پیچ‌گوشتی دیده بودم گوشه‌ی بنجره‌ی راننده و کمک راننده. از این پنکه کوچیک‌ها دیده بودم که بالا سرِ راننده می‌چرخه و هوا رُ خنک می‌کنه. این بنزی که من سوار شدم ساسات هم داشت. ساسات برای اینه که وقتی استارت می‌زنیم و ماشین روشن نمی‌شه، می‌کشیم‌اش بیرون و دوباره استارت می‌زنیم. دفعه‌ی دوم ماشین روشن می‌شه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.