امیرحسین
دو سه هفته بود این صدا توی ذهنم میچرخید که یک نفر با صدای مهربونی میگفت «امیر حسین...؟ امیرحسین...». همهاش با خودم میگفتم خدایا من این صدا رو کجا شنیدم؟ چهقدر آشنا و دلنشین بود این صدا برام. خلاصه هر چی فکر کردم یادم نیومد و گذشت. تا اینکه امروز داشتم توی ایمیلهای قدیمیام میگشتم و دیدم یک مطلبی نوشتهام و به خودم ایمیل کردهام با عنوان «چهل و پنج کیلو». اومدم توی وبلاگم جستجو کردم چهل و پنج کیلو، تا ببینم آیا این مطلب رو توی وبلاگم هم نوشتهام یا فقط به خودم ایمیلش کردهام، دیدم نوشتهام. توی نتایج جستجویی که اومد مطلب دیگری هم بود با عنوان «دکوپاژِ المیرا». به محضِ دیدنِ این عنوان یادم اومد «امیرحسین...» رو کجا شنیدم! توی اتوبوس بودم، خیابونِ ولیعصر. یه آدم نسبتن مذهبی کنارم نشسته بود و تلفنی با امیرحسین صحبت میکرد در موردِ اینکه دکوپاژِ المیرا خیلی بهتر بود از دکوپاژِ امیرحسین.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
خیلی ممنون که میخوای یه چیزی بگی، حتا اگر میخوای فحش هم بدی خیلی ممنون