the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۶ بهمن ۲۸, شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

جمالِ اسد آبادی

من یه بار به یه نفر گفتم بیا بریم کویر لوت رو بهت نشون بدم. خیلی قشنگه. همه‌جاش جنگله. خیلی وقت‌ها هوا ابریه و بارون می‌آد. یه دریا هم داره که می‌تونی لبِ ساحل‌اش بشینی و آفتاب بگیری. با خوشحالی به راه افتادیم و سه روز در راه بودیم تا به کویر لوت رسیدیم. وقتی رسیدیم نه از دریا خبری بود، نه از ابر، نه جنگل و نه بارون.
خلاصه. بعد از چند سال رفیقِ ما تصمیم گرفت مهاجرت کنه و بره گیلان. وقتی به گیلان رسید برام نامه نوشت. توی نامه برام نوشت «من کویر لوتِ واقعی رو این‌جا دیدم. این‌جا دریا داره. جنگل داره. خیلی وقت‌ها بارون می‌آد و ساحلی داره که می‌شه لب‌اش نشست و آفتاب گرفت. اون‌جایی که تو زندگی می‌کنی فقط اسم‌اش کویره، کویرِ لوت واقعی رو باید بیای این‌جا ببینی»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.