داستانِ قورباغهای که نمیپرید
از کجا میشه فهمید یه قورباغه کره؟ پاسخ به این سوال ممکنه در نگاهِ اول ساده بهنظر برسه، اما اینطور نیست.
راه حلها:
۱- به قورباغه میگیم بپر، اگر نپرید کره.
اشکالِ روشِ بالا اینه که ما نمیدونیم قورباغه چیزی شنیده یا نه
۲- به قورباغه میگیم نپر. اگر پرید کره.
اشکالِ روشِ بالا اینه که ما نمیدونیم قورباغه چیزی شنیده یا نه
۳- یه قرآن میآریم، به قورباغه میگیم «دست بذار روش، قول بده اگر گفتیم بپر و شنیدی بپری»
اشکالِ روش بالا اینه که قورباغه ممکنه بیدین و ایمون باشه و قسمِ دروغ بخوره
۴- با میکروسکوپ توی سوراخ گوشش رو نگاه میکنیم، اگر پرده نداشت کره.
اشکالِ روشِ بالا اینه که ما نمیدونیم قورباغه از کجا میشنوه. اینکه سوارخ گوشهای آدم دو طرفِ سرشه دلیل نمیشه که برای همه اینجوری باشه. شاید سوراخ گوشهای قورباغه یه جای دیگهاش باشه. و شاید حتا گوشهای قورباغه سوراخی نداشته باشه. ما که نمیدونیم.
۵- یه روش دیگه اینه که قورباغه رو با مربا میخوریم، اگه خوشمزه شد کره.
۶- یه روش دیگه اینه که پاهای قورباغه رو قطع میکنیم، بعد بهش میگیم بپر. اگر برگشت و با افسوس اول یه نگاه به پاهاش کرد بعد یه نگاه به ما، میفهمیم که میخواد بپره، ولی نمیتونه و کر نیست.
اشکالِ روشِ بالا اینه که ممکنه گوشهای قورباغه روی پاهاش باشه. علتِ اینکه برمیگرده نگاه میکنه هم اینه که واقعن نمیفهمه برای چی پاهاش رو قطع کردیم.
۷- یه مسابقهی سخت برای رسیدن به نوکِ برج بین قورباغهها برگزار میکنیم و بهعنوان تماشاچی مُدام حرفهای ناامید کننده میزنیم. قورباغهای که دست از تلاش نکشه و به نوکِ برج برسه قطعن کره.
اشکالِ روش بالا اینه که غیر انسانیه. مثلِ گاو بازی توی اسپانیا. با چه هدفی باید چنین مسابقهای برگزار کرد؟ مگه فهمیدنِ اینکه یه قورباغه کره یا نه چهقدر ارزش داره که حاضریم به خاطرش دست به هر کاری بزنیم؟ به بازی گرفتنِ این حیواناتِ زبان بسته چیزی جز افول ارزشهای انسانی نیست. دوستان، دکتر علی شریعتی در جایی گفته بود: «کار فکری به همان اندازه که انسان را می تواند در شناخت درست و دقیق یاری کند در شکلِ انحرافیاش ممکن است وی را حتی از یک عامی که خِرَدِ طبیعی و فطرتِ سالم دارد بیشتر دور سازد و آنچه را هست نبیند و آنچه را ببیند که نیست.»
از وقتي كه در اختيار ما قرار داديد، بسيار متشكّريم.
خدانگهدار
از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، دیگه پاهامون درد نمیکنه آقا.
از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، دیگه مرتضی شبا زود میآد خونه.
از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، دیگه مجبور نیستی بری خونهی مردم رخت بشوری.
از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، دیگه صدای تلفن رُ که میشنوم با نگرانی از خواب نمیپرم.
از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، دیگه مریضا اعتراض نمیکنند که من زیاد ازشون پول میگیرم.
از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، دیگه اتفاقی که اون شب افتاد خیلی اذیتام نمیکنه.
از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، دیگه کسی رُ به اسمِ کوچیک صدا نمیزنم.
از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، دیگه علی آقا کتکام نمیزنه.
از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، دیگه وقتی دیرتر از استاد میرم سرِ کلاس چیزی بهم نمیگه
از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، دیگه هیچ کم و کسری نداریم
از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، دیگه نشنیدم کسی جایی بگه فلانی همچین کاری کرد
از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، دیگه برامون مهم نیست که شبا با شکم گرسته سر بر بالین بگذاریم، شاکریم به هر حال.
از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، دیگه از حرفِ کسی ناراحت نمیشم، خوشحال هم نمیشم راستیاتش. هیچی برام مهم نیست دیگه.
از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، با یه زخمِ کوچیک هم خونِ زیادی ازمون میره آقای دکتر.
از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، یه صداهایی میشنوم که بقیه نمیشنوند.
از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، دیگه هر چی بهش میگیم گوش میده. نه نمیگه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
خیلی ممنون که میخوای یه چیزی بگی، حتا اگر میخوای فحش هم بدی خیلی ممنون