the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۴ شهریور ۵, پنجشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

قفسِ تمام فلزی، زنده ماندن زیرِ آوار و چند داستانِ دیگر

یکی از سوال‌هایی که مطرحه اینه که آیا رفتارِ غریزی خوبه یا نه؟ آدم باید بر اساسِ غریزه رفتار کنه یا کمی درنگ کنه و بر اساسِ فکر و اندیشه؟ سوالِ بعدی اینه که غریزه چیه؟ ممکنه منظور از غریزه هرگونه رفتاری باشه که در جهتِ زنده موندن انجام بشه. بعضی‌ها می‌گن فرقِ انسان و حیوان اینه که حیوان همیشه غریزی رفتار می‌کنه اما انسان گاهی بر خلافِ غریزه‌اش رفتارهایی انجام می‌ده که منجر به مرگ‌اش می‌شه. مثلِ اون آتش‌نشانِ فداکاری که در میانِ آتش و دود ماسکِ خودش رُ به دختر بچه داد تا نجات‌اش بده، با این‌که می‌دونست با این کار، خودش می‌میره.
در زمینه‌ی غریزه و این‌که نشون بدهند حیوانات همیشه غریزی رفتار می‌کنند یه آزمایشی انجام شده انگار. یه میمون و بچه‌اش رُ گذاشته‌اند توی یه قفسِ فلزی. بعد زیرِ قفس آتش روشن کرده‌اند. بعد از چند دقیقه میمونِ ماده حرکتِ جالبی انجام داده. بچه‌اش رُ گذاشته زیرش و نشسته روش تا از آتش در امان باشه. دانشمندان بعد از این آزمایش نتیجه گرفته‌اند که حیوانات در همه حال رفتارهاشون غریزیه. اما به نظرِ من این آزمایش دو تا اشکال داره و ممکنه نتیجه‌گیری‌اش غلط باشه. ما که نمی‌دونیم میمون چه‌طوری فکر می‌کنه. ممکنه میمونِ ماده فکر کرده باشه اگر بچه‌اش رُ بذاره زیرش و بشینه روش آتیش خاموش می‌شه و بچه نجات پیدا می‌کنه. ممکن هم هست با خودش فکر کرده بهتره بچه‌اش رُ بکشه تا از این درد و رنجی که می‌کشه رها بشه زودتر. یه نکته‌ی دیگه‌ای هم که وجود داره اینه که شاید اگر این آزمایش روی انسانِ ماده و بچه‌اش هم انجام بشه نتیجه همین باشه. ممکنه آدمیزاد هم اگر به اندازه‌ی کافی داغ بشه بچه‌اش رُ بذاره زیرش و بشینه روش. کما این‌که در قرآن هم به این مسئله اشاره شده. می‌فرماید در روزِ قیامت مادر فرزندش رُ رها می‌کنه و می‌دوه. من فکر می‌کنم آتش‌نشانی هم که ماسک‌اش رُ در می‌آره و می‌ذاره روی صورتِ دخترک، دست به یک اقدامِ غریزی در جهتِ آرامشِ ذهن زده. او با خودش فکر می‌کنه اگر الان دختر نجات پیدا کنه و من بمیرم بهتر از اینه که زنده بمونم و هر شب با کابوسِ دختری که صورت‌اش از دوده سیاه شده و سرفه می‌کنه از خواب بپرم.

داستانِ دوم در موردِ زلزله است. من همیشه دوست دارم اگر زلزله اومد بمیرم. چون اگر زنده بمونم زندگیِ خیلی سختی در پیش خواهم داشت. اگر زنده بمونم باید تلاش کنم در شهری که همه جاش رُ آتش‌سوزی و قحطی و بیماری‌های واگیردار و غارت و چپاول و آدم‌خواری دربرگرفته به زندگی ادامه بدم و این واقعن خیلی بد و دردناکه. اما از اون طرف هم با خودم فکر می‌کنم شاید هر آدمی که زنده می‌مونه رسالتِ مهمی برعهده داره که باید انجام بده. دو تا مثال در این زمینه به ذهن‌ام می‌رسه. یکی زنده موندنِ آقای خامنه‌ای بعد از بمب‌گذاریِ مسجد ابوذر که حالا رهبری‌مون رُ برعهده دارند و معلوم نیست اگر از بمب‌گذاری جان سالم به در نمی‌بردند حالا چه سرنوشتی در انتظارِ کشورمون بود و ممکن بود مثل شوروی از هم بپاشیم و یا ممکن بود مجلس خبرگان دیگه نتونه فردِ شایسته‌ای رُ به این راحتی‌ها پیدا کنه و اگر هم پیدا می‌کرد حالا آیا اون شخص از عهده‌ی مسوولیت برمی‌اومد آیا برنمی‌اومد. مثالِ دومی که به‌ذهن‌ام می‌رسه آقای بتهون هست که همه‌ی برادر خواهرهاش مشکل‌دار بودند و پدر و مادر می‌خواستند این بچه دیگه به دنیا نیاد، اما یک آن با خودشون فکر کردند اشکالی نداره بذار این هم به‌دنیا بیاد و اومد و شد آن‌چه باید می‌شد. برای همین من هم با خودم فکر می‌کنم شاید اگر زلزله بیاد بد نباشه زنده بمونم. می‌دونم سخته، اما ارزش‌اش رُ داره. شاید من همون آدمِ مهمی باشم که بعدها همه‌ی کسانی که عکس‌های دو نفره و چند نفره‌شون رُ با من پاره کرده بودند یا انداخته بودند سطلِ آشغال با خودشون بگن ای کاش این کار رُ نکرده بودیم. اما چه فایده که پشیمونی دیگه سودی نداره وقتی یکی از انگشت‌هام که از زیرِ آوار بیرون مونده تکون می‌خوره و توجهِ یکی از آتش‌نشان‌ها رُ به خودش جلب می‌کنه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.