the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۵ دی ۱۳, دوشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

راز اعداد

من فهمیده‌ام که هیچ دو چیزی را نمی‌توان بدون عدد مقایسه کرد. شما تا عدد نداشته باشید نمی‌توانید اندازه‌گیری کنید و تا اندازی‌گیری نکنید نمی‌توانید مقایسه‌ای انجام دهید. برای اندازه‌گیری هم نیاز به معیار است، بدون معیار نمی‌توان اندازه‌گیری کرد. شما یا باید دو چیز را با عدد مقایسه کنید یا سلیقه‌تان را مطرح کنید. مثلن می‌توانید بگویید آبی از سبز بهتر است چون سلیقه‌تان این‌گونه است. اما سلیقه را نمی‌توان به دیگران قبولاند. قبولاندن نتیجه‌ی مقایسه‌ی اعداد اما ساده است. مثلن اگر کسی از شما پرسید حکومت دینی بهتر است یا حکومت سکولار؟ نباید سریع بر اساس هوای نفس یا تعصب یا غریزه، نخستین پاسخی که به ذهن‌تان می‌رسد را بر دهان آورید. باید در پاسخ بگویید: نمی‌دانم، اما اگر بخواهی می‌توانیم دو حکومت دینی و سکولار را با هم مقایسه کنیم و ببینیم کدام توانسته است جامعه‌ی بهتری تشکیل بدهد. مثلن می‌توانیم تعداد دزدی‌هایی که در یک سال در یک حکومت دینی رخ می‌دهد را با تعداد دزدی‌های رخ داده در یک سال در حکومتی سکولار مقایسه کنیم. اگر طرف مقابل این استدلال را قبول نداشت و به شما گفت «به نظر من تعداد دزدی‌ها معیار خوبی نیست» می‌توانید به او بگویید باشد باشد خواهش می‌کنم آرام باش، می‌توانیم معیارهای دیگر را هم بررسی کنیم. اگر معیارهای دیگر را هم قبول نداشت می‌توانید به او بگویید «باشد، پس همین‌جا راه ما از هم جدا می‌شود» یا این‌که می‌توانید بگویید:
Alright, this is where you and I part ways

داستانِ روحی که هر آینه قصدِ رفتن داشت

فرموده‌اند که: درسی نبود هر آنچه در سینه بود

- من امروز صبح در حالت خلسه دعای عجیبی کردم. گفتم: خدایا، ما را خواب مپندار
- حالت خلسه چه‌جور حالتی است؟
- بنده بنا نداشتم امروز در مورد خلسه صحبت کنم. اما چون پرسیدید می‌گویم. حالت خلسه، حالتی است که در آن روح هر آینه قصدِ رفتن دارد.

محصولِ ۱۳۹۵ آذر ۲۹, دوشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

باوشه...

اگر خاطرت باشه یه دوره‌ای لقب اعلاحضرت برای امام عصر عج الله استفاده می‌شد، از وقتی شاه این رو گذاشت روی خودش دیگه هیچ‌جا نمی‌شه ازش استفاده کرد، خیلی قشنگ بود قبول داری؟

- عظیم؟
- نع
- عظیم‌الشان؟
- خوبه ولی یه جوریه
- معظم؟
- هوووم
- معظم له؟
- له‌اش دیگه برای چیه؟
- یعنی بر او باد
- نمی‌شه اعلاحضرت بگیم؟
- نه اون رو شاه گرفته
- اخخخخخ. اعلاحضرت عالی بوداااااا. حیف! دیگه چیزی نداریم تو این مایه‌ها؟
- مقام معظم
- جدی چیزی دیگه به ذهن‌ات نمی‌رسه؟
- مقام عظما
- می‌خوای پیشنهاد ندی؟
- مقام معظم اشکال‌اش چیه الان؟
- نمی‌گم بده‌ها، ولی اعلاحضرت یه چیزِ دیگه بود، حیف باشه
- حضرت خوبه؟ بگیم حضرت. به اعلاحضرت هم نزدیکه

محصولِ ۱۳۹۵ آذر ۲۸, یکشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

قبض نزدیک‌بین

اگر دولت بین اقشار مردم به‌صورت رایگان دوربین عکاسی توزیع می‌کرد و بعد بسته به تعداد عکس‌هایی که می‌گرفتند هر ماه قبض می‌فرستاد دمِ خونه‌شون، یه همچین مکالمه‌هایی بین‌شون شکل می‌گرفت:

- دیدی قبض دوربین چه‌قدر زیاد اومده این ماه؟
- چه قدر اومده؟
- سی تومن
- سی تومن؟! ما که این ماه اصلن عکسی نگرفتیم به اون صورت
- بذار من برم دوربین رو بیارم ببینم چه‌قدر عکس گرفتیم این ماه

- نگا کن، من این ماه فقط دو تا عکس گرفتم پنج تومن برام اومده
- باشه فرقی نمی‌کنه، شما دوربین‌ات خاموش هم باشه هزینه‌ی اشتراک رو قبض‌ات می‌آد

محصولِ ۱۳۹۵ آذر ۲۳, سه‌شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

تاوان

من یه فیلم‌نامه‌ی خیلی کوتاه نوشته‌ام:

دو نفر توی پیاده رو به هم می‌رسند، تنه‌ی یکی می‌خوره به تنه‌ی اون یکی. اونی که تنه خورده، مُچِ دستِ اونی که تنه زده رو محکم می‌گیره:

- چی کارم داری؟ ول‌ام کن می‌خوام برم!
- نمی‌شه! بائاس توئون بدی!

فیلم «تاوان» پارسال توی جشنواره‌ی فیلم‌های کوتاه ۱۰ ثانیه‌ای برنده‌ی جایزه‌ی بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شد.

محصولِ ۱۳۹۵ آذر ۱۴, یکشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

چهل و پنج کیلو

من بیش‌ترِ بیماری‌هام رو موقع رانندگی می‌فهمم که دارم. مثلن یه بار دنده عقب نمی‌تونستم برم، فهمیدم گردن‌ام درد می‌کنه. یا یه بار که فرمون رو نمی‌تونستم با یه دست محکم بگیرم و مجبور بودم دو دستی بگیرم‌اش فهمیدم چربی‌ام بالاست برای همین دست‌ام کرخت شده بود. من یه زمانی وقتی باهام حرف می‌زدند چُرت می‌زدم. همکارها به‌م می‌گفتند فلانی از کدوم پارک می‌گیری جنس‌ات رو؟ می‌گفتم بابا به خدا من چیزی نمی‌زنم. خدا پدر مادر یکی از مهندس‌ها رو بیامرزه نبض دست‌ام رو گرفت به‌م گفت بدبخت تو چربی داری! دیگه رفتم آزمایش چکاپ دادم دیدم چربی‌ام هفتصده. نرمال‌اش صد و بیسته انگار. دکتر می‌گفت رگ‌هات باید می‌ترکید با این‌همه چربی. از اون موقع من دیگه ماهی یه بار دارم می‌رم آزمایش کامل می‌دم. آزمایشگاه‌ش خیلی خوبه مالِ تامین اجتماعی هم هست رایگان در می‌آد برام. یه بار یه نفر اومده بود بیمارستان خیلی سبک بود، مثلن بگم شاید چهل و پنج کیلو بود ولی چربی داشت! اون‌جا بود که فهمیدم چربی به چاقی و لاغری ربطی نداره. پسرعمه‌ی دامادمون یه بار پشت‌اش درد می‌گیره. بعد از دو ساعت می‌گه آخ آخ مُردم. و می‌میره. دکتر می‌گفت چون چربی‌اش بالا بوده خون جریان پیدا نکرده برای همین مُرده. بنده خدا دو تا بچه‌ی شش ساله و هشت ساله هم داشت. کار و بارش هم گرفته بود. تازگی‌ها رفته بود ترکیه آرماتوربندی می‌کرد.

محصولِ ۱۳۹۵ آبان ۶, پنجشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

احسان پریم

خیلی وقت بود که می‌خواستم یه اعترافی بکنم، و امروز بلخره فرصت‌اش پیش اومد!
اون اول‌ها که هنوز وبلاگ نمی‌نوشتم، یعنی سال ۸۳، یه وبلاگی می‌خوندم به اسم [احسان پریم]. من عاشق این وبلاگ بودم! شعرهایی که احسان پریم توی وبلاگ‌اش می‌نوشت شادی وصف ناپذیری در من ایجاد می‌کرد. همیشه با خودم فکر می‌کردم اگر یک روز وبلاگ بنویسم باید سعی کنم این‌جوری باشه وبلاگ‌ام!
خوش‌بختانه آرشیوی از وبلاگ‌اش باقی مونده، [این‌جا]. چه‌جوری آدرس‌اش رُ بعد از این همه سال پیدا کردم؟ کاری نداشت. یادم بود که سال ۸۴ یه بار برام نظر گذاشته بود. توی نظرش آدرس وبلاگ‌اش هم بود.

چند تا از شعرهاش رو این‌جا براتون می‌نویسم:

اگر سر یه امتحان
جواب تک تک سوالها رو بدونیم
هیچوقت میشه
تصمیم بگیریم فاصله هارو خالی بزاریم؟
وقتی که آخرش تموم شد
وقتی که دیگه میدونیم
جواب سوالهارو بلدیم
چرا بازم نمره های مزخرفمونو
باید تو سر همدیگه بکوبیم؟
وقتی که میتونیم
راستشو دیگه دروغ بگیم
وقتی که میتونیم
دیگه بهم بالای بیست فقط نمره بدیم
وقتی که میتونیم
اون فاصله هارو یبار برای همیشه پر
نه
پاره کنیم.
ــ
دل کسی نسوخت وقتی که
غول یک چشم، تیر خورد و به زانو افتاد
کسی احساس نکرد که باید کمکش کند
حتی کسی یک لحظه هم شک نکرد
که آن غول هم شاید به کمک احتیاج داشت
غول یک چشم، منتظر، چشم باز کرد
برای اولین بار، تفاوتش را دید
برای اولین بار، دلیل رفتارشان را فهمید
برای اولین بار، توانایی خود غولش را شناخت
برای اولین بار، به زمین خوردن خودش، خندید!
ــ
یک ثانیه لذت ناشی رو
با تمرین و پافشاری بیشتر
میشه تا چند ثانیه هم طول داد
نوشیدنی توی لیوانم
تا آخرین قطره باید بالا کشید
و باخیال راحت
لیوانشو شکست و به هدر داد
ــ
پسرک جوون
بازم دم غروب
خسته از الزام
برهنه از غرور
در برابر باد
روی تخته سنگ
کنار جوب آب
نشسته بود
ــ
شعرهای زیر هم تلاش‌های کورکورانه‌ای بود از من، در همون سال‌ها، برای تقلید از این سبک نوشتن:

کاش می شد وقتی به خواب می ریم
همون روزی که برای همیشه
از این خواب سنگین بیدار می شیم، از این دل واپسی هرروزه
یک دست مهربون اونجا باشه
که به ما بگه
نترس، بخواب، دیگه تموم شد، همش یه خواب بود
ما هم بخوابیم
دیگه آروم، دیگه بی دغدغه
فقط یک دقیقه، اما برای همیشه!
ــ
یک سال دیگه گذشت

از شروع شبهایی که
طلوع از مشرق هیچ خورشیدی
اونها رو به صبح نمی رسونه

از طلوع شبهایی که
دیگه هیچ پایانی
بر اونها، متصور نیست

از آخرین غروب روزهایی که
برگشتن‌شون
آرزوی هیچ کس نیست!

از عادت کردن
به تاریکی شبهای بی ستاره ای که
به دیدن خنده ماهش
دیگه امیدی هم نیست!
ــ
مارمولک عزیز
هوا داره سرد می شه
نمی ری خونه؟
خسته نشدی؟
هنوز منتظری؟
تو هم خواب به چشمت نمی آد؟

می دونم که هر شب
با اون چشمای درشت و قشنگت
به چی خیره می شی
برای همینه که دوست دارم
جای تو باشم
تا ماه رو از نگاه چشمای خیست
قشنگ تر ببینم

یادت به خیر احسان پریمی که نمی‌شناسم‌ات و الان معلوم نیست کجایی. به حترام‌ات کلاه از سر برمی‌دارم. امیدوارم هر جا که هستی خوب باشی...

محصولِ ۱۳۹۵ مهر ۲۱, چهارشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

از خود گذشتگی

من یک بار مطلبی در مورد [از خود گذشتگی] نوشته بودم که حالا می‌خوام اصلاح‌اش کنم.

گفته بودم آدمی وجود نداره که خودخواه نباشه و از خود گذشتگی هم نوعی خودخواهیه. در واقع منظورم این بود که از خود گذشتگی امتیازی محسوب نمی‌شه چون باز هم خودخواهیه و همه‌ی انسان‌ها به هر حال خودخواه هستند. اما امروز می‌خوام بگم که از خود گذشتگی، مرتبه‌ای بالاتر از خودخواهیه. فرض کنید دو نفر توی بیابون دارند از تشنگی می‌میرند و یکی‌شون قمقمه‌ی آب داره. اگر اون شخص از خودگذشتگی نکنه، خودخواهی کرده. اما کسی که از خودش می‌گذره و به نفع دیگری آب نمی‌نوشه، علاوه بر این‌که خودخواهی کرده از خود گذشتگی هم کرده. بنابراین از خود گذشتگی نوعی خودخواهیِ خوب محسوب می‌شه. فرقِ خودخواهی و از خود گذشتگی، فرقِ بینِ لذت بردن از سیراب شدنِ خود و لذت بردن از سیراب شدنِ کسیه که دوست‌اش داریم.

اذان صبح

جواد خیابانی در آغاز نیمه‌ی دوم بازی ایران روسیه:
از همه‌ی کسانی که بین دو نیمه نمازشون رو خوندند و حتا کسانی که ممکنه الان در حال خوندن نماز باشند التماس دعا داریم.

چند دقیقه بعد زیرنویس شبکه سه: «اذان صبح به افق تهران»

خیابانی: خب حالا دیگه رسمن اذان صبح به افق تهرانه!

محصولِ ۱۳۹۵ مهر ۱۷, شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

جامعه‌ی خراب

جامعه‌ی خراب رُ آدم‌های خراب می‌سازند
و آدم‌های جامعه رُ مادرهای جامعه تربیت می‌کنند
و آدم‌های خراب رُ مادرهای خراب می‌سازند
پس اگر جامعه‌ای خراب بود
فکر می‌کنم اشتباه نباشه اگر بگیم مادرهای اون جامعه خراب هستند و نیاز به تعمیر دارند

مطلب ویژه

فالون دافا

«فالون دافا»، به «فالون گونگ» نیز معروف است. روشی معنوی است که بخشی از زندگی میلیون‌ها نفر در سراسر جهان شده است. ریشه در مدرسه بودا دارد. ا...

counter.dev

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

Powered By Blogger

Google Reader

Add to Google
با پشتیبانی Blogger.