خیلی دور، خیلی نزدیک
به نظر شما میشه آدم تصمیم بگیره از یه چیزی دور بشه ولی وقتی ازش دور میشه بهش نزدیک بشه؟
به نظر من میشه. بگذارید براتون یک مثال بزنم. بعضی از کشورها توی دنیا هستند که به شیوهی جمهوری اسلامی اداره میشن، از جمله پاکستان، بنگلادش، موریتانی، ایران و چند تا کشور دیگه.
خب حالا شما یکی از این کشورها رو توی ذهنتون در نظر بگیرید.
گرفتید؟
فرض کنید این جمهوری اسلامی که شما در نظر گرفتید حکومتش فاسده. سرتاپاش فساده. ولی مردم آدمهای خوبیاند. حالا مردم در مواجهه با چنین حکومتی چی کار میکنند؟ معلومه، ازش فاصله میگیرند. میگن ما جمهوری اسلامی نمیخوایم. نمیخوایم نمیخوایم.
خب اینجا یک اتفاق خیلی مهم میافته. مردم حکومت رو یکجا نمیخوان. یعنی میگن اگر اسلامی اینه، ما اسلام رو هم نمیخوایم. ما اصلا دین رو هم نمیخوایم.
شاید این جمله به گوشتون خیلی آشنا باشه: «این آخوندا بهشت و جهنم رو برای ما درست کردن، خودشونم خوب میدونن که بهشت و جهنمی وجود نداره»
این جمله خیلی خطرناکه. معنیاش اینه که چون آخوندها دروغ میگن، پس در مورد بهشت و جهنم هم دارن دروغ میگن و بهشت و جهنمی وجود نداره.
آخوند دروغ میگه دیگه درسته؟ پس وقتی میگه بهشت و جهنم وجود داره، پس آی مردم! مطمئن باشید که همچین چیزی وجود نداره!
نتیجهی این فاصله گرفتن چی میشه؟ ریزش در باورها و اعتقادات. جامعهای که مردمش به هیچ عقوبتی باور ندارند و هر کاری که به نفعشون باشه رو انجام میدن. با خودشون میگن: اگه من نخورم آخونده میخوره، پس بذار من ببرم. بخور تا نخورنت!
در چنین جامعهای، مردم همینطور که انزجار خودشون رو از فساد اعلام میکنند و از اون فاصله میگیرند، هر روز به فساد و تباهی نزدیکتر میشن.
پس ما با ذکر یک مثال دیدیم که میشه همونطور که از چیزی فاصله میگیریم در اون چیز غرق هم بشیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
خیلی ممنون که میخوای یه چیزی بگی، حتا اگر میخوای فحش هم بدی خیلی ممنون