خواب
دیشب خواب دیدم که در یک گیر و دارِ عجیب اما کاملن منطقی، با ترکیبِ ناموزونی از لباسها در خیابان جلوی ماشینِ داییام ظاهر شدم! و در همان لحظه ناگهان یادم افتاد که هفتهی پیش برای داییام یک خواب تعریف کرده بودم و داییام با تعجب به من گفته بود که خوابات اتفاق افتاده، و بعد او هم برای من تعریف کرده بود که خواب دیده من با یه همچین لباسی جلوی ماشیناش ظاهر میشم و امروز که خواباش در خوابام به واقعیت پیوست از این موضوع شگفتزده بودم. و این رو هم بگم که توی خواب فهمیده بودم که دارم خواب میبینم، اما نمیدونستم خوابی که داییام برای تعریف کرده بود رو همون موقع دارم از خودم میسازم یا اینکه هفتهی پیش واقعن خواب دیدهام که داییام داره برام خواب تعریف میکنه یا اینکه هفتهی پیش واقعن در بیداری این خواب رو برام تعریف کرده! خلاصه که این اصلِ خواب بود و حاشیهاش یک مهمانی بود که توش مادرم هم بود و یکی دیگه از داییهایم هم بود و زمینی حاصلخیر بود در کنار رودخونهای که یکی دیگه از داییهام داشت توش ادرار میکرد و توی مهمانی هم خالهام را ندیدم اما بچهی شش هفت ماههای را دیدم که به نظرم آمد خالهام تازه بهدنیا آورده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
خیلی ممنون که میخوای یه چیزی بگی، حتا اگر میخوای فحش هم بدی خیلی ممنون