پلاسکو
آدمها سیاه و سفید هستند. آتشنشانهایی که توی ساختمان پلاسکو جان باختند نه سیاه بودند، نه سفید. مثل من و شما خاکستری بودند. نقاط تاریکی در زندگی داشتند و نقاطِ روشن هم احتمالن زیاد داشتند. روز اولی که پلاسکو ریخت، پشتِ دوربینِ خبرنگار تلویزیون رهگذرهای سیاه و سفیدی بودند که فقط برای دیده شدن توی تلویزیون تلاش میکردند توی کادر قرار بگیرند. روز هشتم آواربرداری هم آدمهای آتشنشانی رو دیدم که پشتِ سخنگوی آتشنشانی میخندیدند و تلاش میکردند در کادر قرار بگیرند. کارکنان آتشنشانی افراد وظیفهشناسی بودند که در حین انجام وظیفه جونشون رو از دست دادند. اما خاص نبودند. اگر انسان بودنِ این افراد برای ما مهم بود، انسان بودنِ دهها نفر آدمی که هر روز در جادههای کشور میمیرند هم باید برای ما مهم باشه. و هم اینکه باید مواظب باشیم وقتی توی این همه خبرِ بد زندگی میکنیم خبرهای بعدی باعث نشن خبرهای قبلی رو فراموش کنیم. یادمون نره بهخاطر بلند شدنِ یک اسباببازی توی تهران پنج دقیقه ضدهواییها کار کردند. یادمون نره بپرسیم چرا وقتی پهپاد آمریکایی در دام جنگ الکترونیک گرفتار میشه و زمین مینشینه، چرا یک پهپاد چهار موتورهی کوچیک رو نمیشه بدون پنج دقیقه بر هم زدنِ آرامش شهر به زمین نشوند؟ و تازه فرار هم میکنه! یادمون نره رفسنجانی مُرد. یادمون نره چند روز در سال هوا آلوده است و این آلودگی چه اثراتی داره. یادمون نره آب شُرب آلوده است. یادمون نره میوهها و سبزیجاب با آب آلوده آبیاری میشن. یادمون نره پول در آوردن به هر قیمتی تبدیل به ارزش شده. یادمون نره از کارمون داریم میزنیم و فکر میکنیم فقط بقیه هستند که کارشون رو درست انجام نمیدن. یادمون نره که احمدینژاد یکی از همین مردم بود که به قدرت رسید. یادمون باشه همهی نخبگان از این کشور رفتهاند. یادمون باشه توی سینما با موبایل بلند حرف زدن نشونهی اینه که تنها فرقِ آدمهای ضعیف با آدمهایی که بهقدرت رسیدهاند اینه که، آدمهای ضعیف به قدرت نرسیدهاند.