the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۵ خرداد ۲۱, جمعه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

بی‌چشم‌داشت‌ها

یکی از درس‌هایی که من از زندگی یادگرفته‌ام (ولی هنوز برای پس دادن‌اش نیاز به تمرین دارم) اینه که وقتی کاری برای کسی انجام می‌دم انتظارِ جبران نداشته باشم و هیچ وقت به کسی نگم «پس تو کی می‌خوای مهمون کنی؟» چون به هر دلیلی طرفِ مقابل‌ام ممکنه نخواد یا نتونه کارِ متقابلی برای من انجام بده، و دلایل‌اش هم برای خودش محترمه. اما مشکلی که این درس داره اینه که فقط به دردِ خودم می‌خوره، و تنها کاری که می‌تونم بکنم اینه که از کسی انتظار نداشته باشم، و نمی‌تونم از کسی بخوام که از من انتظار نداشته باشه. در این مورد دو تا کار می‌تونم بکنم. یکی این‌که تا جایی که می‌تونم از کسی چیزی قبول نکنم و اگر قبول کردم بلافاصله جبران کنم که هرچه سریع‌تر سوء‌تفاهم برطرف بشه. دوم این‌که این درس رو با شما در میون بگذارم شاید یک نفر به جُرگه‌ی بی‌چشم‌داشت‌ها اضافه شد.
الان یه نمونه‌ی خوبی از بی‌چشم‌داشت بخشیدن یادم اومد. یکی از رسم‌هایی که توی عروسی‌ها هست اینه که خانواده‌ها سکه می‌دهند که توی عروسیِ بچه‌ی خودشون هم سکه داده بشه. و همون‌قدر هم داده بشه. مثلن می‌گن برای بچه‌اش تمام سکه ببر که اون هم برای بچه‌ی تو تمام سکه بیاره. حالا اگر اون برای بچه‌ی ما نیم سکه آورد چی می‌شه؟ اگر ربع آورد چی می‌شه؟ شاید فقط ربع داشته بنده خدا. شاید اصلن نداشته و رفته یه سکه‌ی ربع از جایی قرض کرده آورده داده به بچه‌ی شما. اگر کسی رو دوست دارید بهش ببخشید، نه برای این‌که یه روزی هم اون به شما چیزی ببخشه. صلوات!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.