the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۴ دی ۵, شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

یکی از همان هویج‌ها

یه اشکالی که من دارم اینه که بعضی وقت‌ها حضور و نگاهِ دیگران رُ نمی‌تونم نادیده بگیرم. مثلن هیچ‌وقت نمی‌تونم در حضورِ دیگران با تلفن راحت صحبت کنم. چون فکر می‌کنم کلمه به کلمه‌ی حرف‌هام توسط اون‌ها شنیده می‌شه و خیلی باید دقت و تمرکز کنم که حرفِ اشتباه یا خنده‌داری نزنم. از اون طرف هم می‌دونم و آگاه هستم که دیگران کم اهمیت هستند و خیلی کم پیش می‌آد که بیش‌تر از هویج خاصیت داشته باشند. اما به هر حال سخته نادیده گرفتن‌شون. با این حال وقتی می‌بینم دیگران برای یک نفر اهمیت ندارند به‌م برمی‌خوره؛ مثلِ وقتی که یک نفر توی مترو با هزارتا آدم دور و برش جوری با موبایل صحبت می‌کنه که انگار توی یک اتاق تنهاست و هیچ کسِ دیگه‌ای دور و برش نیست. من دوست دارم دیگران بیش‌تر از هویج برام اهمیت نداشته باشند، اما هیچ‌وقت دوست ندارم یکی از همون هویج‌ها باشم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.