the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۳ شهریور ۹, یکشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

نیاز

من پرسش‌ام در مورد این‌که نیازمند بودن به‌تره یا بی‌نیازی رُ برای یکی از اساتید فلسفه‌ی دانشگاه برودنی در شیکاگو فرستادم و پاسخِ زیر رو دریافت کردم:

حتا اگر فرض کنیم می‌شه به نیازها پاسخ داد و پاسخ دادن به نیازها همیشه لذت‌بخشه (اگرچه من اعتقاد ندارم که پاسخ دادن به نیازها همیشه لذت‌بخشه) نیازمند بودن چند تا ایراد داره:

۱- نیازهایی که با هم تداخل دارند: فرض کنیم هم‌زمان به دو چیز نیاز داریم. مثلن هم خسته هستیم و هم گرسنه. شما یک تخت دارید و غذا هم برای خوردن آماده است، اما نمی‌توانید وقتی خواب هستید غذا بخورید. پس یا گرسنه می‌خوابید یا به‌صورتِ خواب‌آلود غذا می‌خورید. درست است که از غذا خوردن لذت می‌برید، اما در کل تجربه‌ی ناخوشایندی است، چرا که رنجِ ناشی از مقاومت در برابر خستگی و خواب‌آلودی بیش‌تر از لذتی است که از غذا خوردن به‌دست می‌آید.

۲- رضایتِ کوتاه مدت: فرض کنیم پاسخ دادن به یک نیاز، خوشحالی شما را در آینده کاهش می‌دهد. مثلن شما نیاز دارید که یک نفر را بکشید، اما به‌شدت هم آدم اخلاق‌گرایی هستید. حالا دو گزینه پیش روی شماست: یا تسلیم خواسته‌تان شوید و با کشتن آن شخص خشنودی کوتاه‌مدت به دست آورید ولی باقی عمرتان پشیمان خواهید بود و از خودتان متنفر. گزینه‌ی دیگر این است که آن شخص را نکشید و هیچ وقت به این نیازتان پاسخ ندهید. در هر دو حالت، نداشتنِ چنین نیازی برای شما به‌تر است.

۳- وابستگی: حتا اگر فرض کنیم که یک نیاز همیشه قابل برطرف شدن است، شما می‌دانید که برای برطرف کردنِ آن نیاز همیشه به بعضی چیزها نیاز دارید. مثلن فرض کنیم که شما الکلی هستید، از نوشیدن لذت می‌برید و مقادیر پایان‌ناپذیری الکل هم دارید. با این‌حال همین که می‌دانید به الکل وابستگی دارید می‌تواند باعث شود احساس خوبی نداشته باشید. همیشه نگران هستید: «اگر یک نفر به الکل‌های من دستبرد بزند چه؟ اگر به یک سفر طولانی بروم و به الکل‌های‌ام دست‌رسی نداشته باشم چه؟ اگر الکل‌ها یک روز تمام شوند چه؟» این نگرانی‌ها هیچ‌وقت به واقعیت تبدیل نمی‌شوند، اما همین که به چیزی وابسته هستید باعث به‌وجود آمدنِ فکرهای پریشان در شما می‌شود. بعضی از کسانی که الکلی بودند فقط به خاطر همین نگرانی‌ها الکل را کنار گذاشتند، برای این‌که می‌خواستند آزاد باشند، می‌خواستند به چیزی برای ارضای نیازشان وابسته نباشند و می‌خواستند نیازی به نوشیدنِ الکل نداشته باشند.

۴- رضایتِ ناشی از پاسخ دادن به یک نیاز (معمولن) کم‌تر از ناخشنودی از داشتنِ آن نیاز است: اگر این‌طور نبود همه‌ی آدم‌ها تلاش می‌کردند که همیشه توسط پشه‌ها گزیده شوند. چرا؟‌ چون خاراندن جای نیشِ پشه لذت‌بخش است! شما می‌توانید همیشه از خاراندنِ جای نیشِ پشه لذت ببرید:‌ رایگان است، هرجایی که بخواهید می‌توانید این کار را انجام دهید و نیاز به خاراندن هم هیچ‌گاه از بین نمی‌رود. با این حال آن‌چه می‌بینیم این است که مردم همه‌ی تلاش‌شان را می‌کنند که پشه‌ها را بکشند.

محصولِ ۱۳۹۳ شهریور ۵, چهارشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

فرهنگ، فرش ماشینی و چند داستانِ دیگر

» یکی از تفریحات‌ام این روزها شده نوشیدنِ سرکه‌ی سیب. خیلی خوبه. یه ذره می‌ریزم تهِ استکان و سر می‌کشم. سرم داغ می‌شه.

» امروز یکی از شاگردها سرِ کلاس ازم پرسید: «استاد؟ فرقِ فرش ماشینی با فرش دست‌باف چیه که فرش دست‌باف گرون‌تره؟»
من که این سوال رو بی‌ارتباط با موضوع درس می‌دونستم بدون این‌که برگردم به نوشتن روی تخته ادامه دادم. اما چند لحظه بعد برگشتم و گفتم: «نمی‌دونم، شاید چون توی بافتن‌اش انسان دخالت داره، فرشِ دست‌باف روح داره، اما ماشینی بی‌روحه». کمی منتظر موندم تا ببینم کسی که سوال پرسیده خودش رُ نشون می‌ده یا نه. اما همه فقط نگاه می‌کردند. گفتم: «شاید اگر بافتِ فرشِ دست‌باف ممنوع بشه، فرش ماشینی هم به‌اندازه‌ی فرشِ دست‌باف ارزش پیدا کنه»

» راستی، من برای مایعات به‌جای خوردن می‌گم «نوشیدن». شما چه‌طور؟ نوشیدن خیلی مظلوم واقع شده توی زبان فارسی. شما هم از این به بعد به‌جای «آب خوردم» بگید «آب نوشیدم». یا اگر مهمون داشتید، ازش بپرسید نوشیدنی چی میل داری؟ و اگر گفت سرکه‌ی سیب، بی‌درنگ مقداری سرکه‌ی سیب بریزید تهِ استکان و بدید دست‌اش و به قیافه‌اش نگاه کنید وقتی که سر کشیدن تموم می‌شه.

» به نظرِ من یکی از بدشانسی‌هایی که یه نفر ممکنه بیاره اینه که توی جنگِ ایران و عراق بر اثر تصادف بمیره. یعنی مثلن شب باشه، بعد یه ماشینِ ایرانی و یه ماشین عراقی توی یکی از جاده‌های مرزی از روبرو بخورند به هم. خیلی بد می‌شه دیگه. آدم به‌جای این‌که تیر بخوره شهید شه تصادف می‌کنه شهید می‌شه. به نظرم تیر خوردن باید مقامِ بالاتری داشته باشه.

» به‌نظر شما با زور می‌شه یه فرهنگ رُ توی جامعه جا انداخت؟ به‌نظر من این کار فقط در مورد چیزهایی شدنیه که انجام دادن‌اش برای توده‌ی جامعه کارِ سختی نباشه. مثلن در موردِ بستنِ کمربند موقع رانندگی. تا چند سال پیش هیچ‌کس توی ایران کمربند نمی‌بست. اما یه مدت در این مورد سخت‌گیری شد و الان دیگه تقریبن همه می‌بندند حتا اگر پلیسی در کار نباشه. اما در مورد بعضی چیزها با زور نشده فرهنگ جا بیافته. مثلن سی و پنج ساله که حکومتِ ایران تلاش می‌کنه حجاب رُ با زور تبدیل به یک فرهنگ کنه، اما موفق نشده. اگر از فردا این زور و اجبار برداشته بشه بیش‌ترِ خانم‌ها بدون حجاب در جامعه حاضر می‌شن.

» یه چیزِ دیگه‌ای که این روزها ذهن‌ام رُ مشغول کرده اینه که آیا خوشی‌ای بالاتر از لذت بردن وجود داره؟ یعنی آدم یا هر موجودِ دیگه‌ای، ممکنه بدونِ این‌که از چیزی لذت ببره دچارِ سرخوشی بشه؟ و این‌که «لذت» چیه؟ اگر «لذت» فقط از پاسخ دادن به نیازها حاصل می‌شه، آیا ممکنه یک موجود، بدونِ این‌که به یکی از نیازهاش پاسخ داده بشه از چیزی لذت ببره؟ و سوال بعدی این‌که: اگر «لذت» از پاسخ دادن به نیازها حاصل می‌شه، آیا ممکنه موجودی وجود داشته باشه که به «لذت بردن» نیاز نداشته باشه؟ یعنی در واقع سوالِ اصلی اینه که انسان در مسیرِ تکامل باید نیازهای خودش رُ یکی یکی از دست بده و بی‌نیازتر بشه یا باید سرشار از نیازهایی بشه که به همه‌شون پاسخ داده شده؟

محصولِ ۱۳۹۳ مرداد ۲۲, چهارشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

** زبان امروز **

چند سال پیش سر کلاس زبان از معلم‌مون پرسیدم: «دیگه» به انگلیسی چی می‌شه؟ و معلم‌مون گفت نمی‌دونم. اما حدود دو سال پیش به‌طور اتفاقی با واژه‌ای روبرو شدم که در بعضی موارد دقیقن معنی «دیگه» می‌ده: already

این هم تعریف already از دو تا واژه‌نامه:

dictionary.reference.com
Informal. (used as an intensifier to express exasperation or impatience)

thefreedictionary.com
Informal Used as an intensive

چند تا مثال:

We are late. Let's go already
دیرمون شده. بریم دیگه!

I'm full already
دیگه سیر شدم

Be quiet already
ساکت باش دیگه!

Enough already
بسه دیگه!

مطلب ویژه

فالون دافا

«فالون دافا»، به «فالون گونگ» نیز معروف است. روشی معنوی است که بخشی از زندگی میلیون‌ها نفر در سراسر جهان شده است. ریشه در مدرسه بودا دارد. ا...

Google Analytics

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

Powered By Blogger

Google Reader

Add to Google
با پشتیبانی Blogger.