نظر کرده
من همیشه فکر میکردم علتِ اینکه توی زندگی خیلی کم سختی کشیدهام اینه که نظر کرده هستم. توی روستای ما یه امامزاده بود که من توی اون بهدنیا اومدم و به خاطر برف و سرما و بسته بودنِ راهها سه روز هم همونجا بودم. اما هر وقت زندگیام رُ برای کسی تعریف میکنم دستی به شونهام میزنه و برام آرزوی صبر میکنه. میگه: غصه نخور، خدا بزرگه، همه چیز درست میشه. وقتی از پیشام میرن هم سر به آسمون بلند میکنند و میگن: خدایا شکرت! قبلنها با خودم فکر میکردم کسی که نظر کرده باشه سختی هم نمیبینه توی زندگیش. اما حالا فهمیدهام وقتی امامزاده به کسی نظر کنه، اون شخص توقعاش از زندگی میآد پایین. دیگه هیچ انتظاری از هیچکس و هیچچیزی نداره. دیگه هر اتفاقی براش بیافته خوشاینده. چیزیه که باید رخ میداده. برای یه نظرکرده، همه چیز همونجوریه که باید باشه.