the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۸۷ دی ۱۰, سه‌شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

هذیان

من عادت دارم روی زخم رو باز بذارم، دوست دارم تا وقتی زخمه هر لحظه جلو چشمم باشه. آره، خودمم می دونم این طرز برخورد با زخم اصلا اصولی نیست (اصول بهداشتی منظورمه ).
15 نفر بودن نمیدونم شایدم 17 یا 13 نفر بودن فقط مطمئنم تعدادشون فرد بود، چون  هر یه قدم که میرفتم جلو دو تا دستم رو هم عرض
شونم باز می کردم و میذاشتم رو سینه ی دو نفر و هولشون میدادم عقب، یادمه توو آخرین قدم  دستم فقط رو سینه ی یه نفر بود.
دو زانوی غم رضا که همه میدونن فقط به یه نفر بدهکارم اونم رضاست اون که بدهی رفاقتش موند و خودش رفت توو بغلم بود که واسه بار اول دیدمش، دامنش توو باد میچرخید و چرخیدم.  میخواست تندتر قدم برداره اما دامن سیاهش میپیچید توو هم، سیاهپوش رضا بودم که توو سیاه دامنش گم شدم.
من متهمم، متهم به زیادی دونستن، هیچ پاسخی ندارم در جواب سوالی که مکرر میپرسن: شما این اطلاعات رو از کجا بدست آوردین؟،
نمیدونم اینهمه اطلاعات فوق محرمانه توو اون کیف لعنتی چیکار میکرد.
دستتاتون رو ببرین بالا و تسلیم شین . احمق، تو داری زیر لب چی میگی؟ چرا دستات رو به آسمونه؟ تسلیم در برابر من نه تسلیم در برابر خداوند یکتا. هیچکس حق نداره خداش رو صدا کنه، این اسلحه یه گراز وحشی رو کمتر از 11 ثانیه میفرسته جهنم ، یا بهشت، این بستگی به اعمالش تا قبل از شلیک گلوله داره. صدای مناجات بشنوم ماشه رو میچکونم.
همیشه حواسم هست توو یه جمع بیش از یه نفره زیاده روی نکنم. همیشه استکان آخر استکانیه که شک میکنم  دارم به سلامتی تو میخورم. مطمئنم اون شب آخرین استکان به سلامتی تو خورده شد. محاله کسی تونسته باشه چیزی از زیر زبونم کشیده باشه اون شب. خوب یادمه بعد از استکان آخرهنوز شک داشتم سبزآبی چشات به سبز تمایل داشت یا آبی. شبای زیاده روی و مستی تک نفره رنگ چشات آبی آسمونیه. محاله من اون شب زیاده روی کرده باشم. من اونشب گرگ و میش مستی هوشیاری بودم.
بیزارم از این ساعتای شماته دار، تیــــــــــک تـــــــــــــــــاک، بیزارم. اینهمه به رخ کشیدن نداره. اگه واسه من داره میگذره واسه تو هم داره میگذره. اینهمه به رخ کشیدن نداره این ثانیه های لعنتی نبودنت. اگه تو نیستی منم نیستم، حالا چه مهمه که نبودنت ضرب این تیک تاک رو تا مغزاستخون  امتداد میده؟، تقصیر سلولهای مغز استخوان من چیست که تو نیستی و نمی خواهی باشی؟
اینهمه سرعت واسه چیه؟ واسه اینکه زودتر برسین یا زودتر دور شین؟ من اگه سرعتم زیاده چون جهت برام مهم نیست، همتون اجازه دارین هرجور دوست دارین جهتم رو عوض کنین، اما حق ندارین جلوی سرعتم رو بگیرین. اما شما جهتدار حرکت میکنین این اگه خوبه اما حقی رو براتون نمیاره. من جهت ندارم عینهو یه پیچک . شما تیرآهنین، میلگردین، نبشی این، اصلا به من چه چی  این، اما پیچک نیستین.

ادامه دارد ...



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.