چنان كه داني
سلام
خوبيد؟
اين چند وقت كه غيبام زده بود ممكنه با خودتون فكر كرده باشيد كه اين بيمار رواني، طبق عادت مالوف و طريق معروف، دوباره آدرساش رو عوض كرده و رفته يك جاي ديگه داره وبلاگ مينويسه. اما اينطوري نيست.
من الان فقط به يك دليلي كه فكر ميكنم جنبهي اخلاقي داشته باشه -ميدونيد كه، من آخر اخلاق هستم، اصلن تركوندم اخلاق رو، ****** اين اخلاق رو- به خودم اجازه نميدم وبلاگ بنويسم. شايد اين دليل فردا تموم بشه، شايد هفتهي ديگه، شايد يك ماه ديگه، يك سال ديگه،
شايد هم هيچوقت تموم نشه (اين كه خيلي بده ديگه، بدبختتر ميشم اينجوري)
حالا نه اينكه هيچي هم ننويسم، مگه ميشه چيزي ننوشت وقتي عادت كرده باشي؟ هر كاغذ پارهاي گير بيارم روش مينويسم.
شما هم هر وقت دوست داشتيد [يادگاري] بخونيد تا وقتي برميگردم.
الان داره بارون ميآد، هوا خيلي خوب و خنكه
من عاشق فصلي هستم كه توش به دنيا اومدهام، اما چه فايده، بهاري كه ميدوني حتمن بعدش پاييز ميآد به چه درد ميخوره؟