رازِ شاتر
یکی از چیزهایی که هروقت توی صفِ نونوایی ایستادهام دیدهام اینه که شاترهای نونواییهای بربری همیشه دارند به ترکی با هم صحبت میکنند و جوری هم صحبت میکنند که همیشه حداقل یکیشون در حال صحبت کردنه. من همیشه فکر میکردم که این شاترها با همدیگه صحبت میکنند. اما امروز که در صف ایستاده بودم متوجه نکتهی عجیبی شدم. من متوجه شدم که شاترها با خودشون صحبت میکنند، نه با همدیگه! اما چون هیچوقت همزمان با همدیگه صحبت نمیکنند آدم فکر میکنه اینها با هم صحبت میکنند. امروز دیدم کسی که شونهها رُ آماده میکرد چند دقیقهای حرف زد. بعد سکوت کرد و ده ثانیه بعد، نونوایی که خمیرها رُ توی تنور میگذاشت شروع کرد به صحبت کردن. من فکر میکنم نونواها از نیروی ماوراءالطبیعه هم بهره میبرند. چون به محضِ اینکه متوجهِ این موضوع شدم، نونوایی که با چوبِ چهارمتریاش خمیر داخل تنور میگذاشت مکثی کرد، آروم سرش رُ برگردوند و جوری به من نگاه کرد که انگار از رازِ هزاران سالهای پرده برداشته باشم. من ترکی بلد نیستم، اما حالا که کنجکاویام بیشتر شده، میترسم از کسی که ترکی بلده بپرسم اینها چی با خودشون میگن. میترسم اینها اصلن ترکی حرف نزنند.