the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۰ اسفند ۸, دوشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

اصغر فرهادی؛ بیم‌ها و امیدها

(این مقاله دیروز در سایتِ کافه سینما هم منتشر شد)

همون‌طور که می‌دونید فیلم جدایی نادر از سیمین ساخته‌ی استاد اصغر فرهادی برای دریافت دو جایزه‌ی اسکار در بخش بهترین فیلم‌نامه‌ی اریجینال و به‌ترین فیلم خارجی با چهار فیلمِ دیگه رقابت می‌کنه و تا ساعاتی دیگه مشخص می‌شه که جایزه به چه کسی تعلق می‌گیره. با توجه به این‌که در هر بخش پنج فیلم با هم رقابت می‌کنند احتمال این‌که این فیلم، امسال برنده‌ی هر دو جایزه بشه عبارت است از:
۱/۵ (یک پنجم) ضربدر ۱/۵ (یک پنجم) که می‌شود ۱/۲۵ (یک بیست و پنجم)

خب این یعنی چی؟ یعنی از هر ۲۵ تا فیلمی که اصغر فرهادی بسازه، یکی‌ش برنده‌ی دو تا جایزه‌ی اسکار می‌شه.

حالا بیایید حساب کنیم ببینیم با چه احتمالی این فیلم برنده‌ی یک جایزه‌ی اسکار می‌شه:

۲ ضربدر ۱/۵ (یک پنجم) که می‌شود ۲/۵ (دو پنجم) یا ۴۰ درصد

خب این یعنی چی؟ این یعنی این‌که از هر ده تا فیلمی که اصغر فرهادی بسازه، چهار تا فیلم حداقل یک جایزه‌ی اسکار می‌گیره. (البته به شرطی که برنده با انداختنِ تاسی یک‌نواخت و پنج پهلو مشخص بشه). خب این یعنی چی؟ یعنی این‌که اگر ایران سرمایه‌گذاری کنه که فرهادی بتونه سالی دو تا فیلم بسازه، بعد از پنج سال، ایران صاحبِ چهار تا اسکارِ دیگه هم می‌شه.
اما نکته کجاست؟ نکته این‌جاست که اگر اصغر فرهادی امروز برنده‌ی حداقل یکی از دو جایزه بشه، علم آمار و احتمالات زیرِ سوال می‌ره. چرا؟ چون چیزی که احتمالِ رخدادش ۴۰ درصد بوده ۱۰۰ درصد به وقوع پیوسته. درست مانند چیزی که چند وقت پیش در آزمایشگاه CERN اتفاق افتاد. در این آزمایشگاه دانشمندان متوجه شدند که سرعتِ نور خیلی بیش‌تر از سرعتِ قبلیه نوره!
پس با هم منتظر می‌نشینیم تا ببینیم در مراسم اسکار امسال چه اتفاقی می‌افته

محصولِ ۱۳۹۰ اسفند ۴, پنجشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

پاسخ به پرسش‌های علمی (۱)

پ: آیا این حقیقت دارد که انسان‌ها در گذشته یک چشم هم پشتِ سرشان داشته‌اند؟
پ: بله
پ: این چشم چه کاربردی برای آن‌ها داشته است؟
پ: آن‌ها با این چشم پشتِ سرشان را می‌دیدند
پ: چرا انسان‌های امروزی دیگر این چشم را ندارند؟
پ: این چشم بر اثر تکامل و به مرور زمان از بین رفت
پ: ممکن است بیش‌تر توضیح بدهید؟
پ: بله
پ: بدهید
پ: هزاران سال پیش انسان‌ها دوگونه بودند. آن‌هایی که یک چشم پشت سرشان داشتند و آن‌هایی که این چشم را نداشتند. به مرورِ زمان و بر اثرِ انتخابِ طبیعی، نسلِ انسان‌هایی که یک چشم پشتِ سرشان داشتند منقرض شد.
پ: چگونه؟
پ: در آن سال‌ها حیوانی وحشی زندگی می‌کرد به نام تیروتاراموس. سگ هم از نوادگان تیروتاراموس است. این حیوان وقتی می‌دید کسی از او فرار می‌کند دنبال‌اش می‌کرد و او را می‌درید. اما اگر کسی از او فرار نمی‌کرد کاری به کارش نداشت. انسان‌هایی که پشتِ سرشان یک چشم داشتند وقتی می‌دیدند یک تیروتاراموس دارد از پشت به‌شان نزدیک می‌شود از این ویژگی ِ خدادادی استفاده می‌کردند و پا به فرار می‌گذاشتند. همین باعث می‌شد که تیروتاراموس هم به آن‌ها حمله کند. اما انسان‌هایی که پشتِ سرشان چشم نداشتند وقتی یک تیروتاراموس از پشت به آن‌ها نزدیک می‌شد نمی‌ترسیدند و فرار نمی‌کردند. برای همین تیروتاراموس هم کاری به کارشان نداشت.
پ: آیا نشانه‌ای هم وجود دارد که نشان دهد این چشم واقعن در گذشته وجود داشته؟
پ: بله. این چشم در اثر تکامل از بین رفت. اما در میان انسان‌هایی که کمتر تکامل یافته‌اند هنوز نشانه‌هایی از این چشم وجود دارد. اگر پشتِ سرِ این‌گونه از آدم‌ها دست بکشید خواهید دید که اثراتی از یک فرو رفتگی در آن‌جا وجود دارد. این فرو رفتگی درواقع جایی‌ست که زمانی نیاکان ما در آن چشم داشته‌اند.

بلایا و سجایا

چه بلایی سرِ این کشور اومده؟ ما یه زمانی توی این کشور علیرضا دبیرها داشتیم. امامی ِ کاشانی‌ها داشتیم. سعدی‌ها داشتیم. استاد اسدی‌ها داشتیم
بذارید راحت بگم
ما یه زمانی توی این کشور موسویِ خوئینی‌ها داشتیم!
پس چی شد؟!
چی شد اون همه جلال!
چی شد اون هم شکوه و عظمت؟!

محصولِ ۱۳۹۰ بهمن ۱۶, یکشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

** زبان امروز **

در را نمی‌توانم باز کنم
هر کار می‌کنم نمی‌توانم در را باز کنم

ترجمه‌ی دو جمله‌ی بالا به انگلیسی:

I can't open the door
I can't seem to open the door

از can't seem to وقتی استفاده می‌شود که بر خلافِ انتظارمان هر چه تلاش می‌کنیم نمی‌توانیم کاری را انجام دهیم.

پس وقتی که خودمان هم انتظار نداریم بتوانیم کاری را انجام دهیم از can't seem استفاده نمی‌کنیم. مثلن آدمی که دو پا ندارد هیچ‌گاه نمی‌گوید:
I can't seem to run

محصولِ ۱۳۹۰ بهمن ۱۵, شنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

انحرافاتِ فکری

حسین کلانی توی برنامه‌ی نود پنج‌شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۰ حرف‌هایی زد که به نظرم خیلی جالب بود. انتظار نداشتم از یک فوتبالیست چنین چیزهایی بشنوم:

من در یک برهه‌ای از زندگی ِ خودم به یه جا رسیدم که هر چی کم‌تر بدونم به‌تره برای این‌که هرچی بیش‌تر می‌دونم انگار هیچی نمی‌دونم. و وقتی آدم کتاب می‌خونه یک مقدار به مراحلی می‌رسه که کتاب باعثِ یک سری انحرافاتِ فکری در آدم می‌شه. و من متاسفانه یک مقداری شکیات برام به‌وجود می‌اومد و بعد تصمیم گرفتم که کتاب رُ بذارم کنار و بپردازم به دیدنِ فیلم‌های هندی.

اگر دوست دارید خودتون می‌تونید این‌جا بشنوید. از دقیقه‌ی ۲۷ به بعد نگاه کنید.

محصولِ ۱۳۹۰ بهمن ۱۲, چهارشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

منابع

پاییظ الانوار، ج ۲، ص ۱۱۱
ذمستان الانوار، ج ۵، ص ۸۶
بحار الانوار، ج ۴، ص ۹۰
طابستان الانوار، ج ۱۹، ص ۴۰۱
همان، ج ۴۵، ص ۱۳

مطلب ویژه

فالون دافا

«فالون دافا»، به «فالون گونگ» نیز معروف است. روشی معنوی است که بخشی از زندگی میلیون‌ها نفر در سراسر جهان شده است. ریشه در مدرسه بودا دارد. ا...

Google Analytics

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

Powered By Blogger

Google Reader

Add to Google
با پشتیبانی Blogger.