the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۶ مهر ۱۶, یکشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

خواب

دیشب، یعنی اوایلِ صبح امروز سه تا خواب دیدم.

خواب دیدم روی زمین پر از کرم و جونور شده. سعی کردم با دست بکُشم‌شون اما تعدادشون زیاد بود و چندش‌آور بودند. نگاه که کردم دیدم از گلدونی که گوشه‌ی اتاق هست دارن بیرون می‌آن. دورِ گلدون گردِ سفید ریختم. به کسی که گلدون رو خریده بود اعتراض کردم. گفتم این چیه گذاشته‌اید توی اتاق؟

بعد خوابِ بابابزرگ‌ام رو دیدم که چند ماهی از فوت‌اش می‌گذره. بغل‌اش کردم و همه جای صورت‌اش رو چندین بار بوسیدم. یه خورده که گذشت فهمیدم این رو توی خواب دیده‌ام و توی خواب، خواب‌ام رو برای کسی تعریف کردم. گفتم بابابزرگ رو توی یه حیاطی دیدم که وسط‌اش یه حوضِ کوچیک بود و این سمت‌اش این بود و اون سمت‌اش فلان چیز بود.

بعد خواب دیدم یه نفر که الان مسافرته از سفر برگشته و برای من هم سوغاتی آورده. اما سوغاتیِ من چیزِ عجیبی بود. دو تا سنگِ توالت از خارج آورده بودند، یکی سیاه و یکی سفید. سیاهه برای من بود. به من گفتند اگر خوش‌ات نمی‌آد این امکان وجود داره که ببریم عوض‌اش کنیم یه رنگ دیگه برات بگیریم. ولی من که توی رودربایستی گیر کرده بودم گفتم نه همین خیلی عالیه. آخرهای این خواب یادم هست که یک چاه توالت با قطری بزرگ‌تر از حالت معمول (شاید یک متر) و عمیق دیدم که نگاه کردن بهش ترسِ بی‌اندازه‌ای در وجودم می‌انداخت.

صبح که از خواب پا شدم با خودم فکر کردم آیا تا به‌حال شده کسی سنگ توالت با خودش ببره توی هواپیما؟ مثلن اگر سنگ توی چمدون باشه و چمدون از توی دستگاه بازرسی رده بشه پلیس با خودش چی فکر می‌کنه وقتی یه دایره ببینه با چند تا خط موازی این طرف و اون‌طرف‌اش؟ اما من اگه باشم سنگ رو نمی‌فرستم بره توی بار چون ممکنه بشکنه. سنگ رو می‌گیرم توی دست‌ام و با خودم می‌برم توی هواپیما. بعد که همه‌ی مسافرها دارند چمدون‌هاشون رو بالا می‌گذارند من هم یک سنگِ توالت رو دارم به‌زور فشار می‌دم توی کابین. شاید هم اصلن ورود سنگ توالت به قسمت مسافران ممنوع باشه. چون این خطر وجود داره که من در حین پرواز برینم رو کله‌ی خلبان و با این کارم باعث سقوط هواپیما بشم.

پ.ن
توی چند ماه گذشته تعداد خواب‌هایی که می‌بینم خیلی زیاد شده‌اند. اما نمی‌دونم چرا ننوشتم هیچ‌کدوم رو. همه‌ی خواب‌هایی که تا حالا نوشته‌ام برچسب [خواب] دارند. الان یه نگاهی به خواب‌های گذشته‌ی خودم انداختم. بعضی‌هاشون واقعن وحشتناک هستند!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.