the sad story of finding my lost curiosities over the years

محصولِ ۱۳۹۶ دی ۲۵, دوشنبه
هزینه‌ی ساخت: ۲۵ میلیون دلار

تنهاییِ لیلا

شمارش معکوس برای تکرار تاریخ آغاز شده و لحظات پایانی از راه رسیده است. چه شباهتی داریم و چه‌قدر نزدیک‌ایم به نقاشیِ ویرانه‌ی گذشتگان در کتابِ درسی آیندگان! آوارِ سیاه کفر با سفیدیِ ایمان در هم آمیخته و فرصتِ زیادی برای تصمیم‌گیری باقی نمانده است. لیلای من، لیلای خسته از دیدنِ این همه درد و رنج، دیگر تنها نیست! [او حتا گاهی دل‌اش می‌خواهد بزند زیرِ میز و به این بازی پایان دهد، اما یادش می‌آید که دیگر با کسی سرِ جنگ ندارد، و بازی ادامه می‌یابد...]

و حالا گاهِ انتخاب فرار رسیده است.

«اگر از روزِ بزرگ هراس ندارید، اگر روز بزرگ را نمی‌بینید، روزهای کوچک را یادآورتان می‌شویم، تا شاید پندآموزِ روزِ بزرگتان باشد».

می‌توانیم شکرگزارِ طلوعِ آن‌چه از نور و تاریکی در افق دیده می‌شود باشیم یا انکار کنیم و با پوزخندی بر لب، از آن غروبی بسازیم دردناک و عبرت‌آموز! مادر، همه‌ی بچه‌های‌اش را به یک اندازه دوست دارد و آغوش‌اش را برای نوازش و پناه دادن به فرزندان‌اش باز کرده است. تا دیر نشده به دامانِ مهربان‌اش پناه ببریم! تنهاییِ لیلا به پایان رسیده است!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

خیلی ممنون که می‌خوای یه چیزی بگی، حتا اگر می‌خوای فحش هم بدی خیلی ممنون

قدیمی

به معتادها

خودتون انتخاب کنید شلاق چند دهم بزنم؟ پنج دهم داریم. هفت دهم هم داریم که البته دردش بیش‌تره [بچه به شدت ترسیده و قاچ خربزه از دست‌اش می‌افت...

ناآرام

ناآرام

خوراک

آمار

نوشته‌های بیش‌تر دیده شده

دوست داشتنی

گذشتگان

پیوندها

جستجوی این وبلاگ

تماس

naaraamblog dar yahoo dat kam
Powered By Blogger
Add to Google
با پشتیبانی Blogger.